چرا لحن وبیان سوره های مکی ومدنی متفاوت است؟

پرسش:
چرا لحن سوره های مکی و مدنی با هم متفاوت است، مثلا چرا در سوره های مکی مضمون اکثر آیات، ترساندن از عذاب است ولی در سوره های مدنی شدت عمل و مجازات دنیایی وجود دارد و دستور به قتل و کشتار کافران می دهد؟


پاسخ:
از جمله ویژگی های سوره های مکی، بیان اصول دین اعم از توحید و نبوت و معاد است، زیرا ابتدا بایستی اصول اصلی دین ترسیم شود، خصوصا در مکه که مشکل اصلی و عموم مخاطبین مشرکان و بت پرستان هستند. اما در مدینه، اصول اصلی دین قبلا ترسیم شده و مخاطبین نیز بت پرستان و مشرکان نیستند، لذا زمان آن است که فروعات دین و تشریح احکام، بیان شوند.

از طرفی، موقعیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمانان در مکه، موقعیت ضعیفی بوده و مشرکان آنان را بسیار تحت فشار و تنگنا قرار می دادند و اصلا موقعیت و زمینه ای برای عرض اندام مسلمانان نبود، افزون بر این که هنوز حکومت و تشکیلاتی برای مسلمانان برپا نشده بود تا بخواهند از جایگاه و موقعیتی، موضعگیری یا تدبیر تشکیلاتی داشته باشند.
تاسیس حکومت و قدرت و قوت گرفتن مسلمانان، در مدینه بوده است، لذاست که می توانند در برابر زورگویی و فشار مشرکان و بت پرستان بایستند و به عنوان یک جامعه اسلامی و دارای یک حکومت و تشکیلات، حرفی برای گفتن داشته باشند.

نکته مهم: تغییر شرائط و موقعیت ها، تغییر قوانین را به دنبال دارد. این به معنای تغییر مبنایی و تحول فکری نیست، زیرا اگر باز هم شرائط مکه فراهم شود، همان آیات و قوانین صادر می شود؛ اگر شرائط مدینه فراهم شود نیز همان حکمی که صادر شده و اگر شرائط سوره توبه فراهم شود، باز هم همین حکم صادر می شود.
لذا این گونه نیست که حکمی که در مرحله سوم صادر شده است، برای همه موارد بوده و گوینده به این نتیجه رسیده که از همان ابتدا هم باید این حکم صادر می شده است.

ممکن است گفته شود، در سوره های توبه و محمد و بقره که همه سوره های مدنی هستند دستور قتل کافران داده شده است؛ آیا ممکن نبود آن ها تا آخر عمر مسلمان شوند؟ در جواب باید گفت برخی از کفار، از ابتدا قصد ایمان آوردن ندارند لذا هر معجزه ای هم برای آن ها بیاید، از روی لجاجت و تعصب، انکار می کنند.
قرآن کریم این گونه افراد را چنین معرفی می کند:
«وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَائكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند.(1)

«وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ‏»؛ اگر درى از آسمان به روى آنها مى‏ گشوديم و از آن بالا مى ‏رفتند، مى ‏گفتند ما چشم ‏بندى شده‏ ايم و ما را سحر و جادو كرده ‏اند.(2)
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»؛ و (آنها بقدرى لجوجند كه) اگر تمام نشانه‏ هاى حق را ببينند، ايمان نمى ‏آورند؛ تا آنجا كه وقتى به سراغ تو مى‏ آيند كه با تو پرخاشگرى كنند، كافران مى ‏گويند: «اينها فقط افسانه‏ هاى پيشينيان است!»(3)
«وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا وَ كانُوا عَنْها غافِلين‏»؛ آنها چنانند كه اگر هر آيه و نشانه ‏اى را ببينند، به آن ايمان نمى ‏آورند؛ اگر راه هدايت را ببينند، آن را راه خود انتخاب نمى ‏كنند؛ و اگر طريق گمراهى را ببينند، آن را راه خود انتخاب مى ‏كنند! (همه اينها) بخاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند، و از آن غافل بودند.(4)

این آیات نشان می دهند که برخی کافران، در اثر لجاجت و تعصب بی جا، زمینه هدایت را در خود از بین برده و اصلا نمی خواهند ایمان بیاورند.
مطلب دیگر؛ حکم قتل کفار، عمومی نیست بلکه کفاری منظور است که عهد و پیمان را نقض کرده، به مبارزه و جنگ با مسلمانان اقدام نموده و از هر فرصتی برای نابودی و از بین بردن مسلمانان، استفاده می کنند.
لازم به ذکر است آیات ابتدایی سوره توبه، تا آیه 13 این سوره، مربوط به نقض عهد و پیمان شکنی مشرکان است. لذا آیات جهاد و قتال، در مورد همه مشرکان و در همه زمان ها نیست.
شأن نزول، نوع بیان و شواهد موجود در خود آیات، قرائن خارجی، سیره معصومین (علیهم السلام) و ... نیز شاهد بر این مطلب است.

نکته: پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) با مشرکان مکه پیمان صلح داشته و با اهل کتاب (بنی نضیر، بنی قریظه و بنی قینقاع) که در مدینه و اطراف آن زیاد بودند، مشکلی نداشته و عهد و پیمان داشتند؛ مگر این که مشرکان پیمان شکنی کرده و تعدادی از مسلمانان را کشتند و یا این که اهل کتاب با همکاری مشرکان، بر علیه مسلمانان توطئه کرده و قصد جنگ داشته اند، که طبق دستور الهی با آن ها مقابله و مبارزه شده است.
بنابر این؛ حکم قتال و جنگ، با کافران و مشرکانی بوده که نقض عهد و پیمان نموده و کمر به دشمنی و نابودی اسلام و مسلمین بسته و در این زمینه از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کردند.
لذا مبارزه و دفاع در برابر کسانی که همه قصدشان نابودی اسلام و مسلمانان است، منطقی و معقول است.

ممکن است گفته شود چرا پیامبر به درخواست کافران معجزه نمی آورد، در قرآن در قسمت های مختلف گفته شده بر خداست که معجزه بیاورد اما آیا در هیچ جای قرآن گفته شده ما برایشان معجزه فرستادیم اما ایمان نیاوردند؟ در جواب، ذکر چند نکته لازم است:
1. پیامبر(صلی الله علیه و آله) معجزات مختلفی داشته اند، حتی معجزات ایشان را تا چهار هزار مورد نیز شمرده اند.(5)

2. پیامبر به معجزات درخواستی نیز پاسخ داده اند، از جمله معجزه شق القمر و شکافته شدن ماه.
3. پیشگویی و اخبار غیبی که محقق شده نیز می تواند اطمینان آور باشد. از جمله پیشگویی های قرآن می توان به این موارد اشاره کرد: پيشگويى درباره جنگ بدر(6)؛ شکست لشکر انبوه دشمن در برابر تعداد اندک مسلمانان (7)؛ سرنوشت دشمنان پيامبر(8)؛ جنگ ايران و روم‏(9)؛ سرنوشت ابولهب(10) و... .

4. شخصیت خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز بسیار مهم است. کسی که در مقابل دیدگان اعراب بزرگ شده و مکتب هم نرفته و نزد کسی آموزش ندیده است، امین و راستگو است و دروغی از او شنیده نشده و مورد اعتماد است؛ وقتی خبری بدهد یا ادعایی کند، قطعا قابل تامل است و نمی توان بدون دلیل و سریع، آن را انکار کرد (کاری که مخالفان و کافران می کردند).
5. بزرگترین و مهم ترین معجزات پیامبر(صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است. با این که جامعه عرب در آن زمان از نظر ادبیات و کلام، در اوج خود بود، با این حال هیچ کدام نتوانستند مانندی ـ ولو به اندازه یک سوره ـ برای قرآن بیاورند.
اگر به نظر آن ها این قرآن معجزه نبود، چرا برای او همانندآوری نکردند و معجزه نبودن آن را آشکار نساختند؟!
مطلب دیگر؛ دیگرانی هم بوده اند ـ اکثریت جزیرة العرب ـ که با دیدن این معجزات و نیز با شنیدن آیات قرآن و ...، ایمان آورده اند. قطعا همه آن ها هم کسانی نبوده اند که زود قانع باشند.

از طرفی ایمان، دارای مراتب است و قرار نیست ایمان یکجا و یکمرتبه حاصل شود. ایمان می تواند از مراتب ضعیف شروع شود و سپس با دیدن معجزات و شواهد و قرائن دیگر، به تدریج قویتر و محکمتر شود.
به بیان دیگر، با صادق و راستگو بودن پیامبر، وقتی ایشان ادعای نبوت می کند دیگران سریع او را رد نمی کنند بلکه آن را قابل شنیدن و توجه می دانند و سپس که حضرت برای ادعای خود معجزه و ... می آورد، کم کم این باور و اطمینان حاصل می شود. پس از آن نیز به تدریج و با توجه به قرائن و وقایع دیگر، بر این ایمان افزوده می شود.
بنابر این، راه کسب اطمنیان، باز بوده است. کافران از ابتدا قصد آن را نداشته اند.
نکته مهم: مشکل بر سر معجزه آوردن نیست، مشکل سر این است که هر معجزه ای هم آورده شود، کافران که قصد ایمان آوردن ندارند، آن را سحر و اساطیر و ... می دانند؛ کما این که در اقوام مختلف و پیامبران سابق نیز چنین بوده است؛ درخواست می کنند شتری با بچه از کوه بیرون بیاید، وقتی چنین می شود، می بینند ولی باز هم ایمان نمی آورند.

معجزه وقتی می آید که حجت تمام نباشد، لذا وقتی حجت تمام است و وقتی از قبل تصمیم بر هدایت نشدن و قبول نکردن معجزه دارند، دلیلی بر آوردن حجت دیگری نیست.

ممکن است گفته شود چرا قرٱن در سوره های مدنی در بیشتر آیات، خطابش به پیامبر و زندگی اوست (مثل آیات ابتدایی سوره تحریم) چیست؟ و چگونه این آیات قرار است تا قیامت و برای دیگران مفید باشد؟ در جواب می توان گفت در باره آیاتی که درباره پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ـ بویژه آیات ابتدایی سوره تحریم ـ چند نکته را باید متذکر شد:
1. تعداد آیاتی که اختصاص به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد، به نسبت به تمام آیات قرآن، بسیار کم است.
افزون بر این که همان موارد هم دارای پیام هدایتگرانه هستند که برای سایرین نیز مفید هستند.
2. رهبر جامعه اسلامی، متعلق به خودش نیست بلکه به تمام جامعه تعلق دارد، لذا حیثیت و اعتبار او از هر جهت، ولو از طریق همسر و داخل خانه، باید حفظ شود و نباید تحت فشار قرار گیرد.
3. رهبر امت نباید مسائل خانوادگی را بر وظایف اجتماعی و مسئولیت های خود مقدم کند. به بیان دیگر؛ نباید وظایف و مسئولیت های اجتماعی رهبر امت، تحت الشعاع مسائل خانوادگی اش قرار گیرد.
4. خانواده رهبران و مسئولان نباید از موقعیت و مقام خود، سوء استفاده کنند.

5. ارتباط با افراد و شخصیت های بزرگی همچون پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمی تواند به تنهایی مصونیت بیاورد و مایه نجات باشد. لذا افراد وابسته به شخصیت های بزرگ نیز از این جهت با دیگران تفاوتی ندارند و همه در برابر عملکرد و اعمالشان، باید پاسخگو باشند.
6. این آیات می تواند اوصاف همسر شایسته را بیان کند؛ و این اختصاص به پبامبر ندارد بلکه پیامی عمومی برای همه است.
7. رازدارى نه تنها از صفات مؤمنان حقيقى است كه هر انسان با شخصيتى بايد رازدار باشد، اين معنى در مورد دوستان نزديک و همسر، اهميت بيشترى دارد.
و....
بنابر این؛ این آیات، مفهوم عام خود را دارند و برای همه مؤمنان در تمام قشرها ـ اعم از کسانی که منتسب به شخصیت های الهی و معنوی هستند یا سایر مردم ـ پیام های هدایتگرانه و تربیت کننده دارند.

ممکن است گفته شود چرا خداوند که خودش کافران را می شناسد و قدرت دارد، به مسلمانان دستور قتل کافران را می دهد و خودش این کار را نمی کند؟ و یا چرا در سوره محمد، خدا دستور داده که او را یاری کنیم، مگر او به یاری نیاز دارد؟ در جواب باید گفت اولا قرار نیست عالَم معجزه وار اداره شود. امور عالم بر اساس اسباب و علل آن، اداره می شود. خداوند قادر متعال و فعال مایشاء است. او نظام تکوین این عالم را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده و خود نیز بر همین اساس عمل می کند: «أَبَى‏ اللَّهُ‏ أَنْ‏ يُجْرِيَ‏ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب‏»(11) یعنی خداوند امور عالم را بر اساس اسباب و علل تدبیر می کند.

قتل کافران به دست مسلمانان و یا نزول عذاب و بلایای طبیعی و نابودی آن ها، همه در راستای همان علل و اسباب است. به بیان دیگر، اراده الهی در قالب همین علل و اسباب، محقق می شود.
مطلب دیگر؛ «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اگر (آيين) خدا را يارى كنيد، شما را يارى مى‏ كند و گامهايتان را استوار مى‏ دارد.(12)

تعبير به «يارى كردن خدا» به معناى يارى كردن آئين او، يارى كردن پيامبر او و یاری کردن شريعت و تعليمات او است؛ کما این که در بعضى از آيات قرآن، يارى كردن خدا و رسول، در كنار يكديگر قرار داده شده، با اين كه قدرت خداوند بى ‏پايان است و قدرت مخلوقات در برابر او بسيار ناچيز است: «وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(13).(14)
آیه ای مشابه: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ‏ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَريمٌ»؛ كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش پرارزشى است.(15)
نکته: خداوند هیچ نیازی به قرض و وام ندارد و او «صمد» و بی نیاز مطلق است و این نیازمندان هستند که همه رو به سوی او می کنند.

حضرت على (عليه السلام) مى ‏فرمايند: اگر خدا را يارى كنيد، خداوند شما را يارى مى ‏كند و گام‏هاى شما را استوار مى ‏سازد...؛ خداوند از روى خوارى و ناچارى از شما نصرت و يارى نمى‏ خواهد...؛ او از شما يارى خواسته در حالى كه خود عزيز و حكيم است و سپاهيان آسمان ‏ها و زمين به فرمان او هستند.
نصرت خواهى و استقراض الهى براى آن است كه شما را بيازمايد و بهترين عامل به نيكى ‏ها را مشخص سازد.(16)
بنابر این؛ چنین تعبیر آوردن می تواند به جهاتی باشد، از جمله: برای بیان کمال اهمیت، برای خدا بودن و ثوابی که خداوند در قبال آن می دهد، تشویق مؤمنان به انجام آن، آزمایش و امتحان بندگان، ثواب در گرو عمل صالح است، و... .

نکته پایانی:
دین یک مجموعه به هم پیوسته است که همه آن مجموعه باید دیده شود. لذا اگر کسی به دنبال حقیقت باشد نباید جزیی را بگیرد و جزیی دیگر را رها کند.
افراد بسیاری که قصد شناخت حقیقت را داشته اند، با مطالعه و تحقیق و بدون تعصب و قضاوت زودهنگام، به دین اسلام و مبانی آن مراجعه کرده و پس از تحقیق و آشنایی و آگاهی از حقیقت دین اسلام، با کمال افتخار آن را پذیرفته اند.
لازم به ذکر است معیار اصلی در شناخت دین و ارزش های دینی، خود دین و حقیقت اسلام است. سیره عملی و زندگانی معصومین(علیهم السلام) خود بهترین دلیل بر حقانیت اسلام و تعالیم ارزشی قرآن است.



__________
(1) انعام/ 111.
(2) حجر/ 14 و 15.
(3) انعام/ 25.
(4) اعراف/ 146.
(5) برای آگاهی دقیق تر از معجزات به «بحار الانوار»، جلد 17، از صفحه 159 تا آخر کتاب و جلد 18 از اول کتاب تا صفحه 146 مراجعه فرمائید.
(6) انفال/ 7.
(7) قمر/ 44 و 45.
(8) حجر/ 94 ـ 96.
(9) روم/ 2 و 3.
(10) مسد/ 1 ـ 4.
(11) کلینی، کافی، ج 1، ص 183، اسلامیه.
(12) محمد/ 7.
(13) حشر/ 8.
(14) ر.ک: مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج ‏21، ص 425.
(15) حدید/ 11.
(16) سید رضی، نهج ‏البلاغه، بخش آخر خطبه 183.

 

http://www.askdin.com/showthread.php?t=60100&p=941645&viewfull=1#post941645