لعن و نفرین در سیره معصومین(علیهم السلام)

پرسش:
ما آدم های عادی در مواقعی پیش می آید که چیزی خلاف میلمان است، می گوییم خدا لعنتش کند.(منظورم مواقعی است که انسان حق نفرین کردن دارد)
آیا ائمه هم مواقعی بوده که از بدی و گناه افرادی ناراحت شوند و این ناراحتی باعث شود آن ها را نفرین کنند؟(به غیر از مواقعی که مورد ظلم شدید قرار می گرفتند مثل واقعه عاشورا و...)

 

پاسخ:

در ابتدا برای روشن شدن موضوع، نکاتی عرض و سپس نمونه هایی خدمتتان ذکر می شود.

1. نفرین، نوعی دعا است؛ البته دعا برای دور شدن کسی از خیر و رحمت و سعادت؛ لذا اگر شرایط دعا در آن جمع باشد و نفرین هم به حق و به جا باشد، به اراده الهی، این دعا مستجاب می شود.

2. می دانیم پیامبر و ائمه (علیهم السلام) معصوم هستند، لذا اطمینان داریم تحت تأثیر امیال نفسانی و یا احساسات و هوای نفس، قرار نمی گیرند و هر کاری که می کنند در چارچوب حق و دارای حکمت است.

3. حضرات معصومین، بسیار به عفو و بخشش توصیه فرموده و خود نیز بدان عمل می کرده اند؛ از اینرو اگر می بینیم در مواردی نفرین نیز دارند، معنایش این نیست که به محض این که از چیزی خوششان نمی آمده، نفرین می کرده اند؛ خیر؛ چنین نیست؛ حتما از مواردی بوده که بسیار مهم بوده و از طرفی، جای عفو و بخشش نیز نبوده است.

4. بسیاری از لعن ها در کلام معصومین، در باره فعل و عمل انحرافی و مضر و یا در باره معاندین و منحرفانی است که مضر بوده اند و باعث انحراف دیگران می شده اند. به بیان دیگر، هر فعل و عمل انحرافی و یا هر معاند و منحرفی، لعن نمی شده است.

5. در برخی موارد می بینیم حضرات معصومین نسبت به اصحاب خاص خود که از مؤمنان بوده اند نیز لعن فرموده اند؛ این موارد از روی تقیه است، از باب مثال می خواسته اند با این کار، جان آن شخص را نجات دهند زیرا آن شخص از کسانی بوده که حکومت به او مظنون بوده و یا حکومت در صدد کشف و شناسایی یاران امام بوده و اگر امام او را لعن نمی کرده اند، به اتهام دوستی با امام، او را به زندان انداخته و یا می کشتند. از این موارد می توان به لعن شدن «زراره» توسط امام صادق (علیه السلام) اشاره نمود.

 

بیانی دیگر؛

در یک تقسیم بندی دیگر از لعن و نفرین در کلام معصومین (علیهم السلام) می توان گفت:

1. برخی نفرین ها شخصی است، مثلا پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یا ائمه معصومین (علیهم السلام) یک شخص خاصی را نفرین کرده اند. مثل لعن و نفرین عمرو عاص، معاویه، مروان و...

2. برخی نفرین ها نسبت به گروه خاصی است، مثل لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین (علیه السلام)

3. برخی نفرین ها هم عمومی است یعنی مثلا گفته می شود هر کس چنین کند یا هر کس این طور است...

مورد اول، شخصی و محدود است و فرد خاصی را مد نظر دارد.

مورد دوم، گروهی است و طائفه و جمع خاصی را مد نظر دارد. این مورد، نسبت به مورد قبل، شمول و گستره بیشتری دارد.

مورد سوم، ادامه دار و ساری و جاری است، یعنی در هر زمان و دوره ای این لعن و نفرین می تواند مصداق داشته باشد؛ مثل روایات مختلفی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نفرین و لعن بر دشمنان و منکران ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) و دعا و طلب خواری و ذلت برای آن ها.

 

چند نمونه

- «حکم بن عاص» عموی عثمان، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را مسخره می کرد و شانه هایش را تکان می داد و دست هایش را خم می کرد و پشت سر پیامبر حرکت می کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نفرین کردند تا همین گونه باشد. او بعد از آن به هنگام راه رفتن دائما شانه هایش می لرزید و دست هایش جمع می شد.(1)

 

- در حالات امیر المومنین علی (علیه السلام) وارد است، هنگامى كه امام (علیه السلام) وارد بصره شدند، از «أنس بن مالک» خواستند تا نزد طلحه و زبیر رفته و آن چه را كه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) [در شأن و فضائل علی بن ابیطالب] شنیده به آن ها یادآورى كند. «أنس بن مالک» از این مأموریت‏ سرپیچى كرد و نزد امام (علیه السلام) آمد و گفت: من آن سخن پیامبر را فراموش‏ كرده‏ ام. امام (علیه السلام) فرمودند: اگر دروغ می گویى خداوند سرت را به سفیدى روشنى [بیماری برص و پیسی] مبتلا كند كه عمامه آن را نتواند بپوشاند.(2)

 

«سید رضی» در ذیل این سخن می گوید: پس از مدتی، لکه های سفید بیماری در چهره «أنس بن مالک» آشکار شد و از آن پس هیچ کس او را بدون نقاب نمی دید.(3)

 

- در روز عاشورا یکی از کفار به نام «تمیم بن حُصَین» خطاب به امام حسین (علیه السلام) و اصحابش گفت، مگر نمی‌ بینید آب فرات چه برقی می ‌زند؟! به خدا سوگند یک قطره آن‌ را نمی ‌چشید تا این‌ که با آه و ناله از تشنگی بمیرید. امام فرمودند: «این مرد و پدرش اهل جهنم خواهند بود، خدایا! این شخص را در حال تشنگی همین امروز، هلاک کن.» در همان روز او بر اثر تشنگی زیاد، با حال خفگی از اسب به زمین افتاد و زیر سُم اسبان قرار گرفت و به هلاکت رسید.(4)

 

پی نوشت ها:
1. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق/مصحح: جمعى از محققان‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403ق‏، چاپ دوم‏، ج 18، ص 59، ح 17.
2. شریف الرضی، نهج البلاغه، ترجمه دشتی، انتشارت: مشهور ـ قم، حکمت 311.
3. همان.
4. ابن بابويه (صدوق)، الأمالي، ناشر: كتابچى‏ ـ تهران‏، 1376 ش‏، چاپ ششم‏، ص 157.

 

http://askdin.com/comment/1050505#comment-1050505