امان نامه برای حضرت علی اکبر(ع)

پرسش:

آیا برای حضرت علی اکبر (علیه السلام) در روز عاشورا امان نامه آوردند؟

 

پاسخ:

در برخی از منابع آمده است که برای حضرت علی اکبر (علیه السلام) امان نامه آورده شد. علاوه بر حضرت عباس (علیه السلام) و برادرانش که شمر برای آنان امان نامه آورد،(1) برای حضرت علی اکبر (علیه السلام) هم امان نامه آوردند.

 

قاضی نعمان مغربی در شرح الاخبار مینویسد :

 

پیش از اینکه حضرت علی اکبر (علیه السلام) به میدان رود ، جماعتی از سپاه دشمن، به دلیل خویشاوندی حضرت علی ‌اکبر(علیه السلام) با یزید (مقصود از خویشاوندی علی اکبر (علیه‌السّلام) با دودمان یزید از طرف مادر، این است که مادر لیلا، میمونه، دختر ابوسفیان بود.) برای وی امان نامه آوردند. (2) زیرا او نتیجه دختری ابوسفیان بود.(3)

 

ولی  حضرت علی‌اکبر(علیه السلام) امان را نپذیرفت و در پاسخ گفت: «قرابت با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باارزش‌تر از خویشاوندی با ابوسفیان است.» و به جنگ خود ادامه داد. (4)

 

در الطبقات الکبرى آمده است: مردى از شامیان، حضرت على اکبر (علیه السلام) را فرا خواند و گفت : تو با یزید، خویشاوندى دارى و به او نزدیکى، اگر بخواهى، ما به تو امان مى دهیم و به هر کجا که دوست داشتى، برو. حضرت على اکبر (علیه السلام) گفت: «بدان که به خدا سوگند، رعایتِ خویشاوندىِ پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله)، لازمتر از رعایت خویشاوندى ابو سفیان است»(5)

 

مادر حضرت على اکبر(علیه السلام) لیلی دختر ابی مرة بوده است. پدر او ابو مُرّه، صحابه پیامبر (صلى الله علیه و آله) و مادرش میمونه، دختر ابو سفیان است.(6)

 

جدّ لیلى، عروة بن مسعود ثقفى، از بزرگان صحابه است که در جریان صلح حدیبیه، به نمایندگى از قریش، نزد پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد. او بعدها مسلمان شد. پیامبر (صلى الله علیه و آله) او را جهت تبلیغ دین، به سوى قبیله اش ثقیف فرستاد. وى بر اثر اصابت تیرى به شهادت رسید.

 

چون خبر شهادت وى به پیامبر (صلى الله علیه و آله) رسید، فرمود: «مَثَل عروه، مَثَل صاحب یاسین است که قومش را به سوى خدا دعوت کرد؛ ولى آنها او را کشتند.»(7)

 

پی نوشت:

1. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، 1386ق، بیروت، ج 11 ص 162

2. قاضی نعمان تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، جامعه مدرسین، 1409ق، قم، ج3، ص 152-153؛ ابی نصر بخاری سرالسلسلة العلویه، موسسه تبیان، 1387ش، قم، ص 30

3. خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، دارالکتب العلمیه، 1415ق، بیروت، ص 179

4. ابی نصر بخاری، همان

5. ابن سعد، طبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، 1410ق، بیروت، خامسه 1، ص 470

6.تاریخ طبری،دارالتراث، 1387ق، بیروت، ج 5 ص 468

7.ابن عبدالبر، الاستیعاب، دارالجیل، 1412ق، بیروت، ج 3 ص 1066

http://askdin.com/comment/1043521#comment-1043521