غلط دستوری در قرآن

پرسش:
«وَإِنَّ لَكُمْ فِي الأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَآئِغًا لِلشَّارِبِينَ»(نحل/66)
در آیات دیگر قرآن برای ارجاع ضمیر به «انعام» که جمع است، ضمیر «ها» به کار برده و صحیح است؛ ولی در آیه بالا، به جای ضمیر مؤنث، ضمیر مذکر به «انعام» برگردانده است و این خطای دستوری است!
از طرفی قرآن معتقد است که شیر از شکم دام ها و از میان سرگین و خون خارج می ‌شود. آیا چنین است؟! چگونه ممکن است شیر از مدفوع گرفته شود ولی گوارا باشد؟!

 


پاسخ:
با سلام و درود
«وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبين‏»؛ و در وجود چهارپايان، براى شما (درسهاى) عبرتى است: از درون شكم آن ها، از ميان غذاهاى هضم شده و خون، شير خالص و گوارا به شما مى ‏نوشانيم.(1)

بررسی معنای لغوی:
«فرث»؛ گياه جويده در شكمبه. بعضى آن را سرگين (مدفوع) ترجمه كرده ‏اند، ولى سرگين مدفوع حيوان، و فرث همان گياه جويده است كه هنوز مواد غذائى آن بوسيله روده ‏ها جذب نشده است.(2)
اگر سرگین معنا شده، مراد موقعی است که هنوز به مدفوع تبدیل نشده و در شکمبه حیوان است.(3)
كلمه «فرث» به معناى كثافاتى است كه در روده ‏ها مى افتد و در روده بزرگ جمع مى ‏شود، ولى وقتى به خارج آمد آن را سرگين گويند.(4)
«فرث» در لغت به معنى غذاهاى هضم شده درون معده است كه به مجرد رسيدن به روده‏ ها، ماده حياتى آن جذب بدن مى ‏گردد، و تفاله ‏هاى آن به خارج فرستاده مى ‏شود. در آن حال كه اين غذاى هضم شده در درون معده است به آن «فرث» مى ‏گويند، و هنگامى كه تفاله‏ هاى آن خارج شد «روث» (سرگين) گفته مى ‏شود.(5)

بررسی ادبی:
كلمه «أنعام» كه (با توجه به ضمير فى بطونه) مذكر حساب شده، به عنوان اسم مفرد به معناى جمع به كار رفته است، مثل كلمه «نعم» كه در قول شاعر چنين است: «فى كل عام نعم تحونه * يلحقه قوم و تنتجونه». [شاعر، نعم را بكار برده و ضماير آن را مفرد آورده است.]
و آن جا (6) كه ضمير انعام مؤنّث آورده شده، به اين دليل است كه آن، جمع مكسّر نعم گرفته شده است.(7)
بنا بر برخى از لغات جايز است كه با جمع، معامله مذكر یا مؤنث شود. در سوره نحل(8) معامله مذکر شده، و در سوره مؤمنين «نُسْقِيكُمْ مِمَّا فِي بُطُونِها»(9)، معامله مؤنث شده است.
برخى: مرجع ضمير، مفرد «انعام» است، مانند: «و طابَ ألبان اللقاح فَبَرد». در اين جا ضمير «برد» به «لبن» [که مفرد البان است] بر مى ‏گردد.
برخی: «انعام» و «نعم» هر دو يكى هستند، مانند قول شاعر: «فان تعهدينى و لى لمة * فان الحوادث اودى بها». در اين جا ضمير «اودى» به معناى «حوادث» بر می گردد.(10)
ضمير كلمه «بُطُونِهِ» به لفظ «الْأَنْعامِ» باز مى ‏گردد كه از نظر لفظی، مفرد و مذكر، و از نظر معنا، جمع و مؤنث مى ‏باشد.(11)
نکته: هیچ کدام از موارد فوق با هم تضادی ندارند، افزون بر این که در ادبیات زبان عرب، شاهد مثال دارد و مرسوم است.

نکته ادبی:
در قواعد ادبیات عرب آمده برای جمع مکسر عاقل، هم ضمیر جمع، هم ضمیر مفرد مذکر و هم ضمیر مفرد مؤنث آورده می شود؛ ولی برای جمع مکسر غیر عاقل، ضمیر مفرد مؤنث آورده می شود.(12)
لازم به ذکر است قواعد دستور زبان عربی مانند سایر دستور زبان ها، با توجه به حیث های مختلف، استعمال های مختلف دارد که همه هم صحیح است.
در مورد «انعام» می توان به جهت جمع مکسر بودن، ضمیر مؤنث برای آن آورد؛ و هم چنین به جهت ظاهر لفظ که مذکر است می توان برای او ضمیر مذکر آورد؛ هر دو هم طبق قوانین ادبیات عرب، صحیح است.
ضمیر متناسب با ظاهر لفظ آوردن، خیلی مشهور و متعارف است و اختصاص به این جا هم ندارد. در موضوع عطف کردن، در موضوع حال آوردن، در موضوع ارجاع ضمیر و ... می توان به حسب ظاهر لفظ، ضمیر یا فعل یا عطف یا حال متناسب با آن را آورد. یعنی خود ظاهر کلمه می تواند در این زمینه معیار قرار بگیرد.
لذا اگر در جایی، ضمیر، حال، عطف و ... مطابقت معنوی با کلمه سابق نداشته باشد ولی با ظاهر لفظ و کلمه مطابقت داشته باشد، از نظر فنی و ادبی هیچ مشکلی ندارد و مطابق با قوانین ادبیات عرب است.
در موضوع مورد نظر، تاج العروس و نیز تفسیر آلوسی، از جمله منابعی هستند که به این عبارت تصریح کرده اند:
«إن الانعام اسم جمع، فیذکر ضمیره و یفرد نظرا للفظه، و یؤنث و یجمع نظرا لمعناه»؛ انعام، اسم جمع است پس ضمیرش با توجه به لفظش، مفرد و مذکر؛ و با توجه به معنایش مؤنث و جمع آورده می شود.(13)
«ضمير بُطُونِهِ‏ للأنعام، و هو اسم جمع؛ و اسم الجمع يجوز تذكيره و إفراده باعتبار لفظه، و تأنيثه و جمعه باعتبار معناه...»؛ ضمیر بطونه برای انعام است، و انعام اسم جمع است؛ و اسم جمع، جایز است مذکر و مفرد آوردن به اعتبار لفظش، و مؤنث و جمع آوردن به اعتبار معنایش.(14)
شاهد مثال دیگر؛ در آیات ذیل، «الکَلِم» جمع مکسر است که ضمیر مفرد مذکر به آن برگردانده شده است:
«مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(15)
«يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(16)
«يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِه‏»(17)
«إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه‏»(18)
بنابر این؛ در جایی که اسم جمع داشته باشیم می توانیم به اعتبار لفظش (اگر مذکر است) ضمیر مفرد و مذکر به آن برگردانیم، کما این که می توانیم به اعتبار معنایش، ضمیر مؤنث و جمع به آن برگردانیم.

بیان تفسیری:
شير حيوانات شيرده كه جايش اواخر شكم، ميان دو پاست، و خون كه مجرايش شرايين و رگ ها است كه به تمامى آن دو احاطه دارد، و اگر شير را عبارت دانسته از چيزى كه ميان كثافات و خون بدن قرار دارد، از اين باب بوده كه اين هر سه در داخل بدن و در مجاورت هم قرار دارند، اين غذاى پاک و لذيذ را از ميان آن دو بيرون كشيده.
[به عنوان مثال:] هم چنان كه گفته مى ‏شود: "من از ميان قوم، زيد را اختيار كردم، و از ميان آن ها بيرونش كشيدم"، كه البته وقتى گفته مى ‏شود كه زيد و قوم در يک جا جمع شده باشند، هر چند زيد در حاشيه (گوشه) جمعيت نشسته باشد، نه در وسطشان؛ چون مراد اين است كه من او را از ميان آن همه جمعيت با اين كه غير شما نيز بود تميز دادم و جدا كردم.
معناى آيه اين است كه ما شما را از آن چه كه در بطون انعام است شيرى از ميان سرگين و خون آن ها بيرون كشيديم و به شما نوشانديم، كه به هيچ يک از آن دو آلوده نبود، و طعم و بوى هيچ يک از آن دو را با خود نياورد، شيرى گوارا براى نوشندگان.
[پیام آیه:] اين خود عبرتى است براى عبرت گيرندگان، و وسيله ‏اى است براى راه بردن به كمال قدرت و نفوذ اراده خدا، و اين كه آن كس كه شير را از سرگين و خون پاک نگاه داشته قادر است كه انسان را دوباره زنده كند، هر چند كه استخوانش هم پوسيده و اجزايش در زمين گم شده باشد.(19)

بیانی دیگر؛ مى ‏دانيم كه مقدار كمى از غذا مانند بعضى از مواد قندى و همچنين آب از همان ديواره‏ هاى معده جذب بدن مى‏شود، اما قسمت عمده، هنگامى كه غذاى هضم شده منتقل به روده ‏ها شد وارد خون مى‏ گردد، و نيز مى ‏دانيم كه شير از غده ‏هاى مخصوصى كه درون پستان است تراوش مى‏ كند و مواد اصلى آن از خون و غده‏ هاى چربى ساز گرفته مى‏ شود.
به اين ترتيب اين ماده سفيد رنگ تميز خالص، از ميان غذاهاى هضم شده مخلوط با تفاله ‏ها، و از لابلاى خون به دست مى‏ آيد، و اين به راستى عجيب است، سر چشمه‏ اى آن چنان آلوده و تنفر آميز، اما محصولش اين چنين خالص و گوارا و نيروبخش‏ است.(20)




________

 

  1. نحل: 16/ 66.
  2. قرشی، قاموس قرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏5، ص 156.
  3. ر.ک: كتاب العين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏8، ص 220.
  4. طباطبایی، ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏12، ص 418.
  5. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏11، ص 289.
  6. مؤمنون/ 21.
  7. طبرسی، تفسير جوامع الجامع، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏2، ص 295.
  8. نحل: 16/ 66.
  9. مؤمنون: 23/ 21.
  10. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 571.
  11. نجفی خمینی، تفسير آسان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏9، ص 220.
  12. می توانید به کتاب «صرف ساده»، بخش دوم (بخش اسم)، مبحث مذکر و مؤنث، فصل دوم، اسناد الفعل الی المؤنث، ص 133 و 134 مراجعه نمایید.
  13. زبیدی، تاج العروس، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 17، ص 696.
  14. آلوسی، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏7، ص 414.
  15. نساء: 4/ 46.
  16. مائده: 5/ 13.
  17. مائده: 5/ 41.
  18. فاطر: 35/ 10.
  19. ترجمه الميزان، ج ‏12، ص 418.
  20. تفسير نمونه، ج ‏11، ص 289 و 290.
  21. http://www.askdin.com/showthread.php?t=51874&p=750749&viewfull=1#post750749