آیا در قرآن آیه ای در مورد برزخ وجود دارد؟

پرسش:
برزخ در قرآن نیست و به قرینه آیات (فرقان/53؛ الرحمن/20) که برای فاصله اندک بین آب شور و شیرین، تعبیر به برزخ می آورد، باید گفت فاصله مرگ تا قیامت بسیار اندک است و کسی که می میرد، مانند کسی است که خوابیده و گذر زمان را احساس نمی کند و برزخ در آیه 100 سوره مؤمنون، کنایه از فاصله کم و اندک است لذا عالَمی به نام عالم برزخ وجود ندارد.

 


پاسخ:
مقدمه
در ابتدا و به عنوان کلیات و مقدمه، مطالبی عرض می شود:
1. در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که می توان با آن ها وجود عالم برزخ را اثبات نمود؛ لذا برزخ، دلیل قرآنی دارد.
افزون بر آن، سنت (که یکی از مصادیق آن، روایات معصومین علیهم السلام است) که به فرمایش و توصیه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و در روایت مشهور و متواتر ثقلین، ثقل قرآن معرفی شده است، به طور روشن و صریح و با روایات بسیار زیاد، عالم برزخ را اثبات می کند.
2. خداوند متعال امر می کند، هر آن چه [اوامر و نواهی] رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می آورد را بگیرید و اطاعت کنید: «مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ شَدِيدُ اَلْعِقٰابِ»؛ آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید؛ و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است.(1)
نکته: این آیه بطور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است و اطاعت از پیامبر را در راستای تقوای الهی قرار داده که تخلف از آن، موجب عقاب شدید است.
3. از طرفی خداوند متعال، رسول خدا را مفسر و تبیین کننده قرآن معرفی کرده و این وظیفه و مسئولیت را به ایشان واگذار فرموده است:
«وَ أَنْزَلْنٰا إِلَيْكَ اَلذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛ و ما این ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی.(2)
«وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ اَلْكِتٰابَ إِلاّٰ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ اَلَّذِي اِخْتَلَفُوا فِيهِ»؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی.(3)
نکته: نمی شود خداوند وظیفه تبیین قرآن را بر عهده پیامبر بگذارد [واجب کند]، ولی پیروی از پیامبر را برای مردم، اختیاری قرار دهد.
4. پیروی از سنت که یکی از مصادیق آن کلام پیامبر و سایر معصومین است، در راستای عمل به فرامین الهی در همین دو آیه فوق است. لذا نمی توان ادعای پیروی از دستور خدا و اطاعت از پیامبر را داشت ولی حقیقت را نادیده گرفت و گفت من چیزی غیر از قرآن را قبول ندارم و فقط قرآن را قبول دارم.
بنابر این: وجود عالم برزخ، ثابت و غیر قابل انکار است؛ زیرا هم مطابق با آیات قرآن است و هم سنت و کلام معصومین، در روایات بسیار زیادی، آن را اثبات می کند.

بررسی لغوی
«البَرْزَخُ‏ ما بين كل شيئين؛ و الميت في‏ البَرْزَخِ‏، لأنه بين الدنيا و الآخرة.»؛ برزخ، بین دو چیز را می گویند و کسی که می میرد در برزخ است، زیرا بین دنیا و آخرت است.(4)
«الْبَرْزَخُ‏: الحاجز بين الشيئين... هو ما بين الدنيا و الآخرة من وقت الموت إلى البعث، فمن مات فقد دخل‏ الْبَرْزَخَ‏.»؛ برزخ، حائل و مانع بین دو چیز است... برزخ، حائل بین دنیا و آخرت است، از زمان مرگ تا قیامت. پس کسی که می میرد، داخل برزخ می شود.(5)
«برزخ» به معنای حائل بین دو چیز است؛ به عالم مرگ، به این جهت برزخ گفته می شود که بین دنیا و آخرت، حائل شده است.(6)
بنابر این:
به هر حائل و مانع بین دو چیز، برزخ گفته می شود؛ و به عالم مرگ نیز به این جهت که حائل و مانع بین دو عالم دنیا و عالم آخرت است، برزخ می گویند.
در معنای لغوی، هیچ قیدی برای فاصله یا زمان کم و زیاد نیست، بلکه به طور مطلق و بدون قید، به حائل بین دو چیز، برزخ گفته می شود، لذا نمی توان آن را به فاصله و یا زمان کم، مقید و محدود کرد.
در ضمن؛ از طرفی، شما منکر برزخ هستید، در حالی طبق نظر خودتان، خداوند برزخ به مقدار کوتاه را می فرماید؛ پس اصل برزخ ثابت است و با این بیان، شما آن را قبول دارید ولی در مقدار آن مشکل دارید.
این با ادعای اصلی شما که انکار کلی برزخ است، متغایر است.

برزخ در قرآن
قرآن کریم با این که بحث زیادى در مورد برزخ ندارد، ولى در برخی آیات تعبیرات صریح و روشنى در این زمینه بیان فرموده که مى تواند اصول کلى مربوط به جهان برزخ را روشن سازد.
در آن آیات(7) به زندگی پس از مرگ و آرزوی بازگشت، متنعم بودن و یا معذب بودن، زنده بودن و حیات داشتن، بهشت و جهنم و ... اشاره دارد، در حالی که هنوز زمان حسابرسی اصلی و قیامت و بهشت و جهنم فرا نرسیده است؛ لذا مراد از این ها، همان عالم برزخ است.

بررسی یکی از آیات
«حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ»؛ (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مى ‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى ‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى ‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏ گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.(8)

نکته: جمله‏ «إلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (تا روز رستاخيز)، قرينه روشنى است بر اين كه عالم برزخ مرحله‏ اى قبل از روز رستاخيز و بعد از مرگ است.
وقتی می فرماید تا قیامت، معنایش این است که الآن (یعنی پس از مرگ) چیزی غیر از دنیا و غیر از قیامت است؛ زیرا مرده نمی تواند به دنیا برگردد و قیامت هم که برپا نشده است، این همان معنای مانع و حائل بودن است؛ شما اسم این را هر چه می خواهید بگذارید. در اصطلاح دینی این برزخ نامیده می شود.

چند سؤال و جواب
ممکن است بگویید با استدلال به آیه «عَسَىٰ أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا»؛ چه بسا [رستاخیز و قیامت] نزدیک باشد(9) معلوم می شود فاصله قیامت تا دنیا، بسیار اندک و کم است، لذا برزخ وجود ندارد.
در جواب باید گفت مگر این «قریبا» محاسبه زمان، آن هم بر اساس زمان دنیاست؟ اگر چنین است، چرا این «قریبا» بعد از 1400 سال (حداقل را عرض می کنم)، هنوز واقع نشده است؟ مگر شما چه مقدار زمان نیاز دارید تا بگویید، اندک نیست؟ آیا به نظر شما، حداقل 1400 سال، اندک است، به گونه ای که اصلا به حساب نیاید و بگوییم هیچ است؟!
مگر این که بگویید انسان بعد از مرگ، سریع و مستقیم به قیامت وارد می شود و مبعوث می شود؛ که این خلاف فرمایش قرآن کریم است و قرآن چیز دیگری می فرماید. قرآن می فرماید در پشت سر آن ها برزخ است، [و این برزخ ادامه دارد] تا روزی که مبعوث شوند (قیامت برپا شود.)(10)
بنابر این، تعبیر «قریبا» می تواند بر اساس روزهای آخرتی باشد نه روزهای دنیا.
به آیات ذیل توجه کنید ببینید روزهای آخرتی مقدارشان چقدر است:
«وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون»؛ و يک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مى شمريد.(11)
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون»؛ امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى كند؛ سپس در روزى كه مقدار آن، هزار سال از سال هايى است كه شما مى شمريد، بسوى او بالا مى رود (و دنيا پايان مى يابد.)(12)
«تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة»؛ فرشتگان و روح [فرشته مقرّب خداوند] بسوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است.(13)
نتیجه: گمان نکنید «قلیلا» که خداوند می فرماید، همان مقدار یک ساعت و یا همان فاصله اندک بین دریای شور و شیرین است که شما روی آن اصرار دارید.

ممکن است گفته شود دلیل این حرف آیاتی است که مردگان در قیامت تصور می کنند از مرگشان ساعتی یا نصف روزی یا بطور کلی زمان کمی گذشته است. در جواب باید گفت قرآن به صراحت می فرماید، مجرمان گمان می کنند[نه در واقع] یک ساعت درنگ کرده اند(در برزخ). به این آیات توجه کنید:
«وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُون»؛ و روزى كه قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مى كنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اينچنين از درک حقيقت بازگردانده مى شوند.(14)
ولی صاحبان علم و ایمان، حقیقت را به آن ها می گویند:
«وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ في كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْث»؛ ولى كسانى كه علم و ايمان به آنان داده شده مى گويند: «شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است.»(15)
نتیجه: ماندن در برزخ، یک ساعت نبوده و الا معنا نداشته که خداوند متعال بوسیله کلام مؤمنان، گمان و تصور آن ها را باطل و رد کرده و بفرماید، تا روز قیامت در برزخ بوده اید.
به بیان دیگر؛ اگر گفته مجرمان صحیح بوده، آمدن آیه دوم، لازم نبود؛ و حالا که آیه دوم آمده و حقیقت را می گوید، معنایش نادرست بودن گفته مجرمان است. پس برزخ یک ساعت نبوده است.

نکته:
مشکل این است که شما می خواهید برداشتتان از آیه ای دیگر را در فهم آیات برزخ، اصل و معیار قرار دهید؛ در حالی که یکی قرینه است و دیگری تصریح؛ و شما قرینه را بر تصریح، ترجیح می دهید و این صحیح نیست.
معنای برزخ در دریای شور و شیرین، قرینه است، ولی آیه برزخ، خودش تصریح دارد و می فرماید: «الی یوم یبعثون»؛ یعنی این برزخ تا برپایی قیامت، ادامه دارد. شما این تصریح را نادیده می گیرید و بر قرینه بودن آیه دیگر اصرار دارید. این علمی نیست.

ممکن است گفته شود چرا قرآن درباره حیات دنیا که طول متوسط آن برای افراد به 80 سال نمی رسد، صدها آیه دارد اما در مورد حیات برزخی که برای هر شخص میلیون ها یا میلیاردها سال بطول می انجامد چنین نیست؟ در جواب باید گفت: اولا کدام حرفتان را قبول کنیم؛ یکبار می گویید فاصله بین دنیا و آخرت، آن قدر کم و اندک است که حساب نمی شود، یکبار هم می گویید میلیون ها و میلیاردها سال، طول می کشد؟! در ثانی این که برای دنیا بسیار آیه داریم، به خاطر این است که دنیا محل تکلیف و عمل است و انسان در این دنیا مسئولیت و اختیار دارد، لذا از او انتظار می رود؛ ولی پس از مرگ که انسان دیگر هیچ تکلیف و اختیاری ندارد، این همه تذکر و توجه نیز لازم ندارد، چون در آن عالم دیگر تکلیف نیست و انتظاری هم از انسان نیست تا او را به رعایت تکالیف و وظایفش متذکر شوند.
عالم آخرت نیز آیه زیاد دارد، زیرا سرانجام و حسابرسی نهایی و نیز زندگی ابدی و جاویدان در آن جا است، لذا اهمیتش زیاد است.
پس دنیا به خاطر محل تکلیف و عمل بودن، و آخرت به خاطر محاسبه اعمال و زندگی ابدی، اهمیت شان از برزخ بسیار بیشتر است، برزخی که نه محل تکلیف است و نه قرارگاه ابدی.
این کاملا معقول و منطقی است که آیات مربوط به دنیا و آخرت بیشتر باشد.

اگر پرسیده شود آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله) در باره برزخ سؤال شده است؟ در جواب باید گفت در باره برزخ روایت زیاد داریم. یکی از روایات پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) بدین بیان است:
«إنَّ أَحَدَكُمْ إذا ماتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بالْغَداةِ وَ الْعَشِىِّ، إنْ كانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فَمِنْ الجَنَّةِ وَ إنْ كانَ مِنْ أْهْلِ النارِ فَمِنْ النّارِ، يُقالُ هذا مَقْعَدُكَ حِيْنَ يَبْعَثُكَ اللَّهُ يَوْمَ القِيامَةِ»؛ هنگامى كه يكى از شما از دنیا برود جايگاه او صبح و شام به او عرضه مى ‏شود، اگر از اهل بهشت باشد جايگاهش در بهشت، و اگر از اهل دوزخ باشد جايگاهش در دوزخ است و به او گفته مى ‏شود اين جايگاه تو است هنگامى كه خداوند تو را در قيامت مبعوث مى‏ كند.(16)
نکته: این روایت، معنا و مفهوم آیه شریفه «النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَ عَشِیّاً»(17) که در باره فرعونیان است را بیشتر روشن و واضح می کند.

اگر گفته شود که اموات بعد از مرگ و قبل از رستاخیز در دنیا و در همین زمین خودمان هستند؛ در جواب باید گفت زندگی در دنیای مادی، لوازمش را می خواهد؛ مردگان پس از مرگ، دیگر لوازم مادی زندگی دنیایی را ندارند زیرا روح از بدن جدا شده و بدن مادی و دنیوی، در قبر دفن شده و می پوسد.
پس دنیای مادی و زندگی دنیوی برای مردگان تمام شده است، و اصلا به خاطر همین، تقاضای بازگشت دارند؛ اگر در همین دنیا و به زندگی دنیایی خودشان ادامه می دادند که دیگر تقاضای بازگشت معنا نداشت.

ممکن است گفته شود با مرگ انسان، روح (جسمی لطیف) از بدن خارج می شود و چنین نیست که این روح در برزخ بماند و سپس به آن برگردد. در جواب باید گفت آن روحی که شما می گویید، از آن تعبیر به «روح بخاری» یا... می شود که پزشک تشخیص می دهد، این فرد، روح دارد یا نه، یعنی زنده است یا مرده. این روح با مرگ بدن، از بین می رود. اگر به این روح، روح گفته می شود، از باب اشتراک لفظی و... است و الا روح واقعی چیز دیگری است.
اما نفس و روح واقعی که باقی است و هیچ گاه از بین نمی رود، همان است که خداوند متعال می فرماید: «اللَّهُ يَتَوَفَّى‏ الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها»؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ، قبض مى ‏كند.(18)
این روح به ابزار نیازمند است و در دنیا در قالب بدن و جسم مادی است و پس از مرگ، در قالب بدن مثالی، به زندگی برزخی خود ادامه می دهد.

کلام آخر:
افق کلام الهی با افق کلام انسان، بسیار متفاوت است و انسان نمی تواند با افق فکری خودش، به همه مراد الهی پی ببرد. تکیه بر افق محدود انسانی و اعتماد بر آن، موجب سلب درک حقایق شده و انسان را به بیراهه و گمراهی و اشتباه می کشاند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) مفسران حقیقی قرآن هستند و بیش از هر کسی به حقایق قرآن و مراد الهی آگاهند. خصوصا در مورد عالَم ماوراء ماده و عالَم غیب که راهی به آن نیست به غیر از این که کسی به اذن الهی، با آن در ارتباط و از آن مطلع باشد. این آگاهان، پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند، لذا در فهم حقایق قرآن و فهم کامل مراد الهی، به آن ذوات مقدس، نیازمندیم.
در روایات وارده از این حضرات، روایات بسیاری در باره عالم برزخ و احوال مردگان در عالم برزخ، وجود دارد که در وجود عالم برزخ، جای هیچ شک و شبهه ای باقی نمی گذارد.

 

 


پی نوشت ها:
1. حشر: 59/ 7.
2. نحل: 16/ 44.
3. نحل: 16/ 64.
4. فراهیدی، خلیل بن احمد، كتاب العين، تحقیق: مھدى المخزومي و ابراھیم السامرئي، الناشر: مؤسسة دار الھجرة ـ ایران، چاپ دوم، 1409ه.ق، ج ‏4، ص 338.
5. طريحى، مجمع البحرين‏، محقق: حسينى اشكورى، ناشر: مرتضوى ـ تهران‏، 1375 ه.ش‏، چاپ سوم، ج 2، ص 430.
6. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 1، ص 181.
7. آیات: مؤمنون: 23/ 99 و 100؛ آل عمران: 3/ 169 و 170؛ بقره: 2/ 154؛ غافر: 40/ 46 و 47؛ نوح: 71/ 25؛ یس: 36/ 26 و 27؛ روم: 30/ 55؛ غافر: 40/ 11.
8. مؤمنون: 23/ 99 و 100.
9. اسراء: 17/ 51.
10. مؤمنون: 23/ 100.
11. حج: 22/ 47.
12. سجده: 32/ 5.
13. معارج: 70/ 4.
14. روم: 30/ 55.
15. روم: 30/ 56.
16. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 8، ص 818.
17. غافر: 40/ 46.
18. زمر: 39/ 42.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63452&p=1002390&viewfull=1#post10...