شب اول قبر، واقعیت دارد؟


پرسش:
من درباره شب اول قبر، مقاله ای دیدم که شب اول قبر رو به کلی کذب می داند. می خواهم بدانم واقعیت چیست؟ متن مقاله....


پاسخ:
در خصوص مطالب این مقاله، نکاتی عرض می شود:

1. بنابر نظر مشهور اندیشمندان و صاحب نظران اسلامی، پس از مرگ و جدایی روح از بدن مادی و قرار دادن آن در قبر، روح به آن بدن بر نمی گردد، بلکه در قالب بدن مثالی، جای می گیرد و سؤال و جواب و... هم با همان است.
«روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا در جسم لطيفى قرار مى ‏گيرد كه از بسيارى از عوارض جسم مادّى بر كنار است، ولى از آن نظر كه شبيه اين جسم مادى عنصرى است به آن "بدن مثالى" يا "قالب مثالى" گويند كه نه كاملًا مجرّد است و نه مادى محض، بلكه داراى يک نوع "تجرّد برزخى" است.(1)
لذا نسبتی که در این مقاله به عالمان اسلامی و شیعه دوازده امامی داده شده است، نادرست است.

2. در این مقاله ادعا شده که موضوع شب اول قبر و نکیر و منکر، از دین زرتشت وارد اسلام شده است؛ که در جواب باید گفت این ادعا نیز بی اساس و نادرست است، زیرا از معصومین (علیهم السلام) در باره نکیر و منکر (یا با عنوان ناکر و نکیر) و نیز سؤال شب اول قبر و...، روایات متعددی داریم.(2)
لذا ارتباط دادن آن با زرتشت و... باطل و بی اساس است.

3. هم چنین بخشی از استدلال این مقاله بر پایه ادعای تناسخ است که در برخی ادیان ساختگی و غیرالهی، مطرح شده است؛ که در جواب این نیز باید گفت اسلام، تناسخ را باطل و مردود می داند؛ لذا این بخش از مقاله، اصلا ارتباطی با دین اسلام ندارد.
در قرآن آمده که خداوند ارواح انسان ها را پس از مرگشان، نگه می دارد:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي‏ لَمْ تَمُتْ في‏ مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتي‏ قَضى‏ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى ‏كند، و ارواحى را كه نمرده ‏اند نيز به هنگام خواب مى ‏گيرد سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مى‏ دارد و ارواح ديگرى را (كه بايد زنده بمانند) باز مى ‏گرداند تا سرآمدى معيّن در اين امر نشانه ‏هاى روشنى است براى كسانى كه انديشه مى ‏كنند.(3)
به این آیه توجه فرمایید:
«قَالُواْ رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينْ‏ِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينْ‏ِ فَاعْترَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلىَ‏ خُرُوجٍ مِّن سَبِيل‏»؛ آنها مى ‏گويند: «پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى اكنون به گناهان خود معترفيم آيا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»(4)
اگر گفته شود این آیه تناسخ را نتیجه می دهد؛ در جواب باید گفت؛ خیر، چنین نیست.
از این آیه نمی توان بر تناسخ استفاده کرد؛ چرا که قائلین به تناسخ، به مرگ و حیات های متوالی و متعدد معتقد هستند؛ ولی در آیه شریفه فقط بر دو بار حیات و مرگ اشاره شده است؛ پس نمی توان از آن برای اثبات تناسخ استفاده کرد.(5)
افزون بر این که بایستی این آیه شریفه را در کنار دیگر آیات، تفسیر کرد.
در آیات قرآن بازگشت به زندگی دنیا برای جبران گذشته، نفی شده است:
«حَتّٰى إِذٰا جٰاءَ أَحَدَهُمُ اَلْمَوْتُ قٰالَ رَبِّ اِرْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صٰالِحاً فِيمٰا تَرَكْتُ كَلاّٰ إِنَّهٰا كَلِمَةٌ هُوَ قٰائِلُهٰا وَ مِنْ وَرٰائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»؛ تا زمانی که مرگ یکی از آنان فرارسد، می ‌گوید: «پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهی نمودم) عمل صالحی انجام دهم!» (ولی به او می ‌گویند:) چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می ‌گوید (و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.(6)
بنابر این: چون تناسخ از نظر اسلام باطل و مردود است؛ پس چنین استدلالی هم که بر پایه قول به تناسخ برپا شده، باطل است و اصلا ارتباطی با اسلام ندارد، لذا این بخش از ایراد نیز وارد نیست.

4. و اما آیه شریفه:
«قٰالُوا رَبَّنٰا أَمَتَّنَا اِثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اِثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنٰا بِذُنُوبِنٰا فَهَلْ إِلىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»؛ آنها می ‌گویند: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی؛ اکنون به گناهان خود معترفیم؛ آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟»(7)
با توجه به سه عالَم: دنیا، برزخ و آخرت، می توان گفت:
دو «اماته» و میراندن، عبارتند از: میراندن بعد از زندگی دنیوی (همین مرگ معروف و مشهور)، و نیز میراندن در انتهای زندگی برزخی.
دو إحیاء و زنده کردن نیز به زنده شدن در برزخ و زنده شدن در قیامت اشاره دارد.
در این زمینه اقوال دیگری نیز مطرح است ولی مشهور اقوال همین است و بسیاری از جمله علامه طباطبایی(ره) و نویسندگان تفسیر نمونه، این قول را انتخاب کرده اند.(8)

اما ایرادی که بر نویسنده مقاله وارد است، این است که «إماته» به معنای میراندن، با «موت» به معنای مرگ، فرق دارد.
كلمه «اماته» بر حالت نطفگى آدمى، يعنى حالت قبل از دميده شدن روح در آن، صدق نمى‏ كند، چون اماته وقتى صادق است كه قبلا حياتى باشد.(9)
از اینرو باید گفت آیه 28 سوره بقره با آیه 11 سوره غافر، با هم تفاوت دارند لذا نمی توان آیه 28 بقره را با آیه 11 غافر، مقایسه نمود؛ زیرا آيه 11 سوره غافر، از دو «اماته» (ميراندن) سخن مى ‏گويد، در حالى كه در آيه 28 سوره بقره يک "موت" است و يک «اماته».
بنابر این، مقایسه ای که نویسنده این مقاله بین این دو آیه انجام داده است، مقایسه ای نادرست و غیرعلمی است.

نکته مهم:
در قسمت دوم این مقاله که بر خلاف قسمت اول آن، بیانی علمی دارد، مطلب خاصی در خصوص شب اول قبر و یا انکار آن نیامده است و مطلبی که از قول برخی مفسران نقل شده نیز اصلا انکار شب اول قبر نیست و حتی آن مفسر، قائل به برزخ است و اصل برزخ را قبول دارد.
توجه داشته باشید که عالَم قبر، همان عالَم برزخ است که با مرگ انسان در این دنیا، آغاز می شود و سؤال شب اول قبر هم جزیی از این زندگی برزخی است.
لذا در این مقاله (بخش علمی مقاله)، مطلبی ندیدم که بخواهد زندگی برزخی را انکار کند و نویسنده، عالَم برزخ و زندگی برزخی را قبول دارد.

بله، به نظر می رسد فرد دیگری که می خواسته در موضوع شب اول قبر و عالم برزخ، به خیال خودش شبهه ایجاد کند، آمده و همراه ادعاهای نادرست خودش، اختلاف نظر برخی از مفسران در باره آیات مربوط به برزخ را بیان کرده و گمان کرده که با این کار، می تواند وجود شب اول قبر را نفی و انکار کند؛ غافل از این که شناخت و آگاهی درستی از مطالب علمی و تفسیری نداشته و استناد به اقوالی کرده که خودشان قائل به برزخ هستند و شب اول قبر هم جزء عالم برزخ است. لذا در گفته این مفسران، انکار شب اول قبر دیده نمی شود.

پی نوشت ها:
1. مکارم شیرازی، پیام قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 5، ص 369.
2. کلینی، کافی، ط ـ اسلامیه، ج 2، ص 633 و ج 8، ص 73؛ مجلسی، بحار الانوار، ط ـ بیروت، ج 6، ص 245 و 280، و ج 56، ص 212 و... .
3. زمر: 39/ 42.
4. غافر: 40/ 11.
5. ر.ک: مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج ‏20، ص 45.
6. مؤمنون: 23/ 99 و 100.
7. غافر: 40/ 11.
8. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج ‏17، ص 475؛ تفسير نمونه، ج ‏20، ص 43.
9. ترجمه المیزان، ج 17، ص 476.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=29169&p=989580&viewfull=1#post989580