در برخی از گزاراش‌ها توصیفی از قصر شدّاد شده که با عقل سازگار نیست، از حیث مقدار طلا و امثال آن، آیا این روایت صحت دارد؟ آیا امروزه اثری از این قصر وجود دارد؟

در برخی از گزاراش‌ها توصیفی از قصر شدّاد شده که با عقل سازگار نیست، از حیث مقدار طلا و امثال آن، آیا این روایت صحت دارد؟ آیا امروزه اثری از این قصر وجود دارد؟

سؤال:
در برخی از گزاراش‌ها توصیفی از قصر شدّاد شده که با عقل سازگار نیست، از حیث مقدار طلا و امثال آن، آیا این روایت صحت دارد؟ آیا امروزه اثری از این قصر وجود دارد؟

پاسخ:
قرآن در سوره فجر اشاره ای به داستان بهشت شدّاد کرده است آن جا که می فرماید: «هَلْ فِي ذَلِك قَسَمٌ لِّذِي حِجْرٍ * أَلَمْ تَرَ كيْفَ فَعَلَ رَبُّك بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ»؛ آيا در اين امور سوگندي براي صاحب خرد است؟ آيا نديدي كه خداوند با قوم عاد «قوم هود» چگونه رفتار كرد؟ با «اهالي شهر ارم» كه داراي ستون هاي بر افراشته بود. شهري كه مانند آن در ميان شهرها (به دست بشر) آفريده (و بناء) نشده بود.(1)

به تصریح آیات فوق قطعا این بنا بنایی منحصر به فرد بوده است و در این شکی نیست اما قرآن فقط این اشاره را دارد در مورد جزئیات و چگونگی آن بحثی نکرده است اما بعضی روایات به جزئیات آن پرداخته که است از جمله:
حضرت هود (علیه السلام) مأمور شد شدّاد را دعوت به توحید نماید. هود (علیه السلام) نزد او رفت، و آمده است که هفتصد هزار امیر در دستگاه فرمانروایی او مشغول به انجام وظیفه بودند. هود گفت: ای شداد، خدایت به تو هزار سال عمر داد که هزار گنج نهادی، هزار زن بگرفتی، هزار لشکر شکست دادی، اگر هم اکنون به خدای من ایمان بیاوری فرموده است که روز قیامت از تو بازخواستی نکنم و تو را به بهشت خواهم برد. هود به او فرمود: «اگر به سوی خدا آیی، خداوند پاداش بهشت جاوید به تو خواهد داد، او گفت: بهشت چگونه است؟ هود (علیه السلام) بخشی از اوصاف بهشت خدا را برای او توصیف نمود. شداد گفت اینکه چیزی نیست من خودم این گونه بهشت را خواهم ساخت، کبر و غرور او را از پیروی هود (علیه السلام) باز داشت. شداد گفت: ای هود! آن بهشتی که تو مرا دعوت به آن می کنی، در همین دنیا می سازم تا بدانی که مرا به بهشت خدای تو حاجت نیست. در برخی گزارش ها آمده قصر مجللی ساخت، روایات مختلفی در این زمنیه وجود دارد که در منابع مختلف آمده است.(2)

در برخی منابع از آن عنوان افسانه ارم یاد شده و می گویند: افسانه‏ به كتب اسلامى راه يافته كه ريشه آن به وهب بن منبّه مي رسد و كعب الاحبار يهودى بر آن صحّه گذاشته است که لازم است بآن اشاره شود.
وهب بن منبّه گويد: عبد اللَّه بن ابى قلابه، براى پيدا كردن شتر خود در صحراهاى عدن مي گشت ناگاه به شهرى رسيد، اطراف آن قلعه بود، عبد اللَّه گمان كرد كه در آنجا كسى هست، وارد قلعه شد، دو درب بسيار بزرگ ديد، كه با ياقوت هاى سفيد و سرخ مرصّع بودند كاخ هائى ديد كه بالاى آن ها غرفه‏ ها و غرفه‏ هاى ديگر كه از طلا و نقره و لوءلوء و ياقوت بنا شده بودند ...
و كاخ ها با لئالى و مشك و زعفران مفروش (شن ريزى) شده بود، چشمه‏ هائى از نقره ديد كه آب آن ها از آفتاب روشن تر بود ... از لوءلوء و زعفران و مشك آن جا مقدارى برداشت و بيرون آمد.
قضيّه اين شخص به معاويه رسيد، او را احضار كرد و او آن چه ديده بود باز گفت، معاويه گفت:
تا كعب الاحبار را حاضر كردند و از وى در اين باره توضيح خواست، كعب گفت: آرى آن بهشت شدّاد است و چنين و چنان بود و در زمان تو مردى كه داراى فلان صفات است در طلب شتر خود به آن جا وارد خواهد شد.
سپس، به عبد اللَّه بن ابى قلابه كه در آن جا بود نگاه كرد و گفت: بخدا قسم اين همان مرد است.(3)
نیز گفته اند: این که ارم شهرى بود از طلا و نقره، نه نصّى دارد و نه مبتنى به دليلى است، جرجى زيدان در تاريخ تمدن اسلام آورده: اين جزافه گوئي ها مبتنى بر اساس نبوده و حدّ اقل آن است كه پاره‏ اى از عمارات قوم عاد و ثمود با جواهرات گرانبها تزيين مي شده.(4)

علامه طباطبایی نیز می فرمایند:
داستان بهشت ارم يكى از افسانه‏ هاى معروف قديمى است، كه از وهب بن منبه و كعب الاحبار روايت شده.(5)؛ با توجه به افسانه خواندن آن ها مشخص می شود که علامه نیز این داستان ها را جعلی می دانسته اند.

منابع:
(1) فجر/ 5-8.
(2)کتاب هزار و یک شب، جلد اول شب 276، 277، 278حکایت ارم ذات العماد ترجمه: عبداللطیف تسوجی تبریزی.
(3) طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، منشورات موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1394ق، ج20، ص381.
(4) قاموس قرآن‏، قرشى بنايى، على اكبر، دار الكتب الاسلامية، تهران‏ 1412 ق‏،چاپ ششم، ج‏1، ص: 69.
(5) قاموس قرآن، ج‏1، ص: 71.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=50169