ادعای سازش امام حسین(ع) با یزید یعنی وهن سراسر قیام عاشورا

ادعای سازش امام حسین(ع) با یزید یعنی وهن سراسر قیام عاشورا

حجت الاسلام حامد کاشانی در سخنرانی شب هشتم محرم هیات عبدالله بن الحسن(ع) نسبت به اظهارات اخیر حجت الاسلام سروش محلاتی واکنش نشان داد.

به گزارش بولتن نیوز ، وی با بیان این که این شخص، همان سخنان افرادی مانند ابن کثیر و ابن تیمیه را با اغراض شخصی و سیاسی بیان کرده است گفت: علمای متقدم ما اگر امروز بودند و می فهمیدند که یک روحانی شیعه همان تهمت های ناصواب ابن تیمیه را به امام حسین(ع) نسبت داده از غصه می مردند.
کاشانی، ادعای مطرح شده توسط سروش محلاتی را تهمتی قدیمی و پاسخ داده شده دانست و گفت: علامه محمودی در کتاب عبرات المصطفین و هم در حاشیه ای که به تاریخ دمشق نوشته به این داستان (مذاکره امام با عمر سعد) پاسخ داده، سیدمحسن امین در لواعج الاشجان بر این تهمت ردیه نوشته است. علمای بزرگ دیگری نیز به این ادعا پاسخ داده اند.

وی با بیان این که نمی توان گفت در این گونه سخنان، عمدی نهفته نیست، گفت: علامه محمودی می گوید ابن سعد برای این که متهم نشود و بتواند از زیر بار جنگ با حضرت نجات پیدا کند پیشنهادی از خود ساخت که بعدا بگوید من را وادار به جنگ با امام حسین(ع) کردند. مرحوم آیتی هم ۵۲ سال پیش در کتابش نوشت که عمر سعد برای نجات خودش به دروغ پیشنهادهایی را به امام حسین(ع) نسبت می دهد.

این استاد حوزه و دانشگاه، طرح چنین سخنانی را باعث وهن ائمه و اساس قیام عاشورا دانست و تاکید کرد: این حرف به این معناست که سیدالهشدا(ع) قیام کرد برای هیچ. یعنی امام خودش شهید شد، خانواده اش به اسارت رفتند و در نهایت هم پیشنهاد بیعت با یزید را پذیرفت، این یعنی قیام برای هیچ زیرا از همه عقاید و حرف هایش برگشت!

کاشانی با بیان این که حتی اهل سنت نیز چنین حرفی را قبول ندارند اظهار کرد: ابن عماد حنبلی می گوید ما اهل سنت، خروج امام حسین(ع) بر یزید را تحسین می کنیم. تفتازانی از جمله علمای بزرگ اهل سنت نیز صراحتا یزید را لعنت می کند حال چگونه ممکن است امام حسین(ع) حاضر به صلح با یزید بوده باشد؟
وی افزود: این حرف که امام حسین(ع) حاضر به سازش با یزید بود را برخی از امویان و حامیان آنها نظیر ابن العربی مالکی، ابن تیمیه و ابن کثیر بیان کرده اند و متاسفانه امروز توسط یک روحانی شیعه تکرار شده است.

این خطیب دینی، گفت: این تفسیر و تهمت به قیام حسینی را برخی از امویان جا انداختند تا شبهه ای در شیعه به وجود آورند، اگر این حرف را بپذیریم که امام می خواست دست در دست یزید بگذارد پس چرا نپذیرفت دست بسته این کار را کنند که جانشان را بیهوده از دست ندهند؟

وی با بیان این که این گونه القا می کنند که اباعبدالله الحسین(ع) به نوعی خودکشی کرده است، بیان کرد: سیدمرتضی در کتاب شافی به قاضی عبدالجبار معتزلی و اهل سنت جواب می دهد نه به شیعیان و به همین دلیل عقاید آنها را در مقام پاسخ می پذیرد و بر اساس آن جواب می دهد که همین جواب هم البته مورد نقد علمای بعد از سیدمرتضی قرار گرفت.

کاشانی نحوه طرح شبهه توسط سروش محلاتی را نیز مغرضانه و غیرعالمانه دانست و گفت: کسی که می خواهد شبهه نقلی کند مطالب معارض را مطرح نمی کند در اینجا نیز سخنران بدون توجه به مطالب معارضی که خود ابومخنف نقل کرده در صدد تثبیت دیدگاه خود برآمده است.

وی افزود: در تواریخ آمده که سخنان امام حسین(ع) و عمر سعد را هیچ کس نشنید بلکه دو حدس زده شد. یکی آن که امام او را دعوت به خود کرده و گفته که توبه کند و به سوی لشکر ایشان بیاید دیگر هم همان سه پیشنهادی که نقل شده و یکی از آنها هم دست در دست یزید گذاشتن است و عمر سعد آن را نقل کرده؛ این سخنران هم در واقع به "فکت شیت" عمر سعد اعتماد کرده و آن را درست دانسته است. برای آن که این مساله را هم اجماعی و درست نشان دهد به الارشاد شیخ مفید ارجاع می دهد!

استاد حوزه و دانشگاه، ادعای مطرح شده توسط سروش محلاتی در خصوص کتاب ارشاد شیخ مفید را عجیب دانست و گفت: هر کسی که یک ذره کار حدیثی کرده باشد می داند که در نهایت عده ای فقط می گویند کل کتاب "کافی" حجت است اما تا کنون دیده نشده کسی کل کتاب ارشاد شیخ مفید را حجت برای او بداند. در تمام کتب روایی مطالب درست و نادرست وجود دارد به همین دلیل می گویند که فقیه محقق باید این روایات را تشخیص دهد نه این که کل یک کتاب را درست و صحیح بداند.

کاشانی بیان کرد: خود شیخ مفید هم در الارشاد نقل می کند که ادعای پذیرش گفتگوی امام حسین(ع) با یزید را فقط خود عمر سعد در نامه اش به عبیدالله نوشته است.

وی در انتها با تاکید بر تحریف گری سروش محلاتی در روایت ماجرای دیدار امام حسین(ع) با عمر بن سعد، بیان کرد: ابومخنف بلافاصله از غلام حضرت رباب(س) نقل می کند که در مدینه، مکه، طی مسیر و نه در عراق هیچ جا امام حسین(ع) چنین حرفی که عمر سعد می گوید را نزد بلکه فقط می گفت بگذارید برگردم به جایی که از آن آمدم.