چرا من باید باشم؟

پرسش:

اگر فردی در دنیا به خاطر گناهانش از هدایت الهی و احساس خدا در زندگی محروم بشود، اصلا چرا باید باشد؟ چرا باید این قدر رنج رو بکشد؟ و نیز چرا برخی در کودکی از دنیا می روند و از رشد و تکامل باز می مانند؟

 

پاسخ:

خلقت تمام انسان ها به منظور رشد و تکامل است که در گرو این است که انسان اختیار داشته باشد که مسیر خیر و شر را آزادانه بپیماید.

با این حال در مورد شخص شما من برخلاف خودتان معتقد هستیم خلقت شما کاملا به جا، حکیمانه و درست بوده است. اینکه خودتان را گنهکار می دانید، اینکه شوق لذت مناجات با خدا دارید، و اینکه ترس این رو داریدکه خدا در آخرت هم با شما حرف نزند... اینها همه علایم خیلی خوبی هستند. اتفاقا خدا چنین انسان های متواضعی را ولو آنکه گنهکار باشند دوست دارد، اتفاقا خدا با چنین انسان هایی در قیامت حرف خواهد زد، و اتفاقا به آنها نظر لطف خواهد داشت.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: « سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُك‏؛ گناهی که تو را پشیمان و ناراحت کند، پیش خدا بهتر است از آن عمل خوبی که تو را دچار عُجب و خودبزرگ بینی کند. بنابراین اتفاقا تا این روحیه متواضعانه را دارید خیالتان راحت باشد.(1)

مهمترین چیزی که شیطان دنبال آن است این است که به انسان القا کند که خدا او را دوست ندارد، و او انسانی تنهاست. چون شیطان می داند اگر انسان چنین تفکری را به خود بقبولاند آن انسان دیگر زمین گیر خواهد شد و لازم نیست دائما دنبال او بدود تا گمراهش کند. اما این فکر، فکری نیست که از جانب خدا یا نفس لوامه و خیرخواه انسان باشد، قطعا از حیله های شیطان است.

آنچه در مناجات ها و دعاهای که از جانب خود خدا آمده تا به ما روش حرف زدن با خودش را یاد بدهد می خوانید همه اش امید است، هرگز ناامیدی و یأس، هرگز دوست نداشتن خدا در آن نیست. شما همین دعاهای ماه رجب را ببینید: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة» ای کسی که حتی از کسانی که از او درخواست نمی کنند، و حتی او را نمی شناسند از روی رحمتت نعمت عطا می کنی»

خدا مادی نیست که با چشم او را ببینید، و یا با گوش صدای او را بشنوید، اما همین ارتباطات معنوی به توفیق خود اوست. این ها صدا کردن های خداست که ما را به درب خانه او کشانده و در این خصوص دغدغه مند ساخته است، وگرنه شما هم مثل خیلی ها بی خیال می شدید.

در هر مرتبه ای که هستید، و هر گناه و نافرمانی که در گذشته شما آمده باز هم تا میتوانید از طریق دعاها با خدا انس بگیرید، او حد و مرزی برای بخشش ندارد، و هیچ حد و مرزی از گناهان مانع ارتباط با او نیست.

ببینید جهان را باید مجموعی و خوشه ای ببینید، نه حبه ای.

خدا در کنار اینکه انسان ها را برای تکامل آفریده است، علل و عوامل طبیعی را هم آفریده است، بالاخره این اسباب و علل تاثیرگذار هستند، وگرنه همه علوم از جمله اقتصاد، پزشکی و... زیر سوال می رفت. نمیشود که بچه ها اصلا نمیرند! چه از بلندی بیفتند، چه تصادف کنند، و چه...! خب چنین اتفاقی همه علوم را نابود خواهد کرد!

بنابراین عوامل طبیعی و اختیار خود انسانهاست که عمر انسان ها را تعیین می کند،  وگرنه خدا با قرعه کشی عمر انسان ها را تعیین نمی کند. 

این به انسان هم اختصاصی ندارد، همه موجودات اینگونه هستند، یک شکوفه سیب، یک دانه گندم، یک بچه آهو، یک جوجه کلاغ، و یک بچه انسان، همگی برای رشدشان یک سری خطرها هم هست که ممکن است آنها را از ادامه حرکتشان بازدارد، این طببق قوانین طبیعی جهان است.

 

پی نوشت:

1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج69، ص316.

 

http://askdin.com/comment/1052976#comment-1052976