لوازم خداترس بودن

پرسش:

لازمه ی خداترس بودن چیست؟

 

پاسخ:

ابتدا درباره خداترسی و مفاهیم معادل و مرتبط با آن در ادبیات دینی اندکی سخن بگوییم. خداترسی مفهومی است که در قرآن کریم با واژه هایی همچون خوف و خشیت بیان شده است. متعلق خشیت معمولا خداوند متعال قرار گرفته است در حالی که متعلق خوف یکی از افعال و شؤون خداوند متعال است. این دو واژه در کنار هم در این آیه شریفه به کار رفته است:

«وَ الَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِساب‏؛ و آنها كه پيوندهایى را كه خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار ميدارند و از پروردگارشان می ‏ترسند و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند.»(1)

خوف به معنای ترس از اتفاق ناگواری است که ممکن است در آینده برای انسان پیش آمد کند. در قرآن کریم سخن از خوف از مقام پروردگار، بدی عاقبت و عذاب قیامت به میان آمده است. اما خشیت ترسی است که عظمت و بزرگی خداوند آن را در وجود انسان ایجاد میکند و به دنبال خود خشوع و خضوع می آورد. خوف طغیان را از انسان می گیرد و خشیت تکبر را.(2)

خداترسی سبب بازدارندگی و احتیاط در برابر عوامل عذاب افرین که عمدتا گناهان هستند می شود. بنابراین ترک گناه و هواپرستی مهم ترین لازمه خداترسی است. در قرآن کریم آمده است:

«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى‏‏؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جايگاه اوست.»(3)

یکی دیگر از لوازم خداترسی امید به خداوند است. خوف و رجا آن چنان هم تراز و ملازم یکدیگر هستند که در انسان مومن هیچ کدام نباید از دیگری پیشی بگیرد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:

«إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِي‏ قَلْبِهِ‏ نُورَانِ‏ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا؛ به راستى هيچ بنده مؤمن نيست جز آنكه در دلش دو نور است، نور ترس از خدا و نور اميد كه اگر اين را وزن كنند از آن بيش نيست و اگر آن را وزن كنند از اين بيش نيست.»(4)

 ترس از خداوند اگر با امید و محبت نسبت به او همراه نباشد باعث دوری از او و یاس خواهد شد. 

 

پی نوشت ها:

1. الرعد، 21.

2. برای دیدن تفاوت های مفهومی در میان خوف و خشیت به این منبع مراجعه کنید: مجلسی، محمد باقر(1110ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، جلد 67، ص379.

3. نازعات، 40 و 41.

4. کلینی، محمد بن یعقوب(329ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص67.

 

http://askdin.com/comment/1048634#comment-1048634