معجزه در طبیعت

پرسش:

آیاحوادث طبیعی نمی تواند نوعی معجزه باشد؟

 

 

پاسخ:

معجزه در لغت به معنای خرق عادت است؛ وقتی ذهن و روان آدمی به چیزی عادت کرده، انتظار ندارد که برخلاف آن عادت، اتفاقی رقم بخورد.

 

مثلا ذهن آدمی عادت کرده که آتش بسوزاند و یا عادت کرده مرده مجددا زنده نشود و...

 

اما وقتی گاهی آتش نمی سوزاند، خرق عادت می شود؛ چنانکه آتش ابراهیم(علیه السلام) را نسوزاند؛(1) 

 

و یا وقتی مرده زنده می شود، خرق عادت می شود؛ چنانکه عیسی(علیه السلام) به اذن خداوند گاهی چنین نمود.(2)

 

البته در اصطلاح کلامی و الهیاتی، نیز قیود مختلفی در تعریف معجزه قید می شود که بنا بر یک نظر، معجزه به گونه ای تعریف می شود که خرق عادت از سوی مدعی نبوت انجام شود و بر ارتباط غیرعادی شخص مدعی با خداوند دلالت کند.(3)

 

با این توضیحات مشخص می شود اگر  منظور از حوادث طبیعی، همان حوادثی است که به آن عادت کرده ایم و انتظار داریم طبیعتا رخ دهند، پس مسلما وقوعشان خرق عادت و معجزه نیست؛ بگذریم از این که چون همراه با ادعای نبوت نیستند، اصطلاحا نیز معجزه نمی باشند.

 

اما اگر منظورتان از حوادث طبیعی، مطلق حوادثی که در طبیعت رخ می دهند باشد، باید گفت: این حوادث طبیعی، هم می توانند به شکل عادی رخ دهند و هم می توانند به شکل معجزه و از طریق غیرعادی رخ دهند. به بیان دیگر، وقتی از معجزه سخن می گوییم، منظورمان رخداد حادثه طبیعی به شکل غیرعادی است. این حادثه طبیعی می تواند از علل طبیعی ناشناخته و یا از علل غیرطبیعی و یا ترکیبی از این علل، ایجاد شده باشد. بنابراین، حادثه طبیعی می تواند معجزه باشد بلکه معجزه همین حادثه طبیعی به شکل غیرعادی است.

 

شاید هم منظور شما این باشد که بسیاری از حقایقی که عادتا رخ می دهند، نظم اعجاب‌انگیزی دارند و مایه شگفتی هستند و با تامل در آنها عبرتهای زیادی می توان بدست آورد(چنانکه از نظم جهان به وجود ناظم یا علم عالی خالق پی می بریم). در مواجهه با این حوادث نیز باید متذکر شد که اگرچه این حوادث منظم و اعجاب برانگیزند اما چون عادتاً رخ می دهند پس معجزه و خرق عادت نیستند.

 

 

 

اشکال اول

 

اما حادثه کرونابی سابقه است و به همین جهت، به ذهنم رسید شاید معجزه است؟!

 

پاسخ

 

متوجهم که این بیماری برای ما بی سابقه است و عجیب و غیرعادی می نماید؛  اما در طول تاریخ، مسبوق به سابقه است.

 

طاعون ژوستین در قرن 5 تا 7 میلادی، حداقل 25 میلیون کشته بر جا گذاشت یعنی تقریبا جان  20% مردم جهان.

 

طاعون سیاه نیز در قرن 14 بین 75 تا 200 میلیون نفر را کشت؛ که بنا بر آماری که ارائه شده، 30 تا 60 درصد مردم اروپا در این حادثه مردند.

 

آنفلوانزای اسپانیایی در قرن بیستم نیز تقریبا جان 20 تا 50 میلیون نفر را گرفت.

 

 

 

اشکال دوم

 

این حوادث باآیه286 سوره بقره منافات دارد؟

 

پاسخ

 

دقیقا متوجه نشدم  به کدام بخش از این آیه نظر دارید.

 

این آیه به شکل دعایی است؛ یعنی بعد از این که خداوند متذکر می شود هر انسانی مختار است و خداوند انسان را در چارچوب وُسعی که دارد تکلیف می کند، این ادعیه ذکر می شود که اگر جایی خطاکردیم و تکالیف را انجام ندادیم، ما را ببخش و ما را چنان که دیگران را به شدت عذاب کردی، عذاب نکن و...

 

این آیه به شیوه دعایی است و با توبه و پشیمانی همراه است نه این که بیانگر حقیقتی از حقایق باشد. 

 

می دانیم که خداوند به خاطر گناهان زیاد یک قوم و عدم توبه، آنها را نابود نمود و عذابهای ویرانگر بر آنها نازل کرد. 

 

تنها در صورتی این بیماری با آیه مذکور منافات دارد که این فروض را بپذیریم این بیماری برای عذاب بوده؛ و مردم با این که توبه کرده اند، همچنان عذاب می شوند و از بین می روند!

 

در حالی که این فروض، قابل قبول نیستند و بیماری کرونا از سنخ عذابهای ویرانگر که یک قوم (مثلا قوم ثمود) را نابود کند، نمی باشد.

 

این سنخ از عذابها فقط شامل ظالمانی می شود که امیدی به توبه آنها نیست. از این رو، اگر می بینیم که این بیماری شامل خوبان و بدان می شود، نتیجه می گیریم از سنخ عذابهای ویرانگر نیست.

 

 

 

اشکال سوم

 

اصولاتفکردرحوادث خلقت وقتی ذهن انسان جواب نمی دهد چه تاثیری دارد؟

 

پاسخ

 

این فراز از پرسش شما نیز اندکی مبهم است اما با این حال نکته ای را تقدیم می کنیم:

 

می دانیم که تفکر در حوادث خلقت، از سفارشات قرآنی است.

 

گاهی خداوند ما را به این تفکر فراخوانده تا ما را به ربوبیت حکیمانه اش  ملتفت کند.

 

گاهی  نیز به این جهت ما را به تفکر فراخوانده که متوجه حقیقت ناپایدار جهان بشویم.

 

گاهی نیز به این جهت تفکر در خلقت را از ما طلب کرده تا متوجه قدرت خداوند در زنده کردن مردگان بشویم.

 

...

 

بنابراین، تفکر در خلقت باید دارای جهت باشد و بدانیم با این تفکر درصدد راهیابی به چه حقیقتی هستیم.

 

این تفکر نیز صرفا از سنخ مشاهده نیست بلکه نیازمند تامل و مطالعه و مشاوره با کارشناسان مذهبی است تا به شکل صحیحی به سرانجام برسد.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

1. انبیاء: 69

 

2. مائده: 110

 

3. برای مطالعه بیشتر، رک: طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، 1374ش، ج1، صص116-137.

http://askdin.com/comment/1041535#comment-1041535