روایاتی در مورد زنان

پرسش:

این روایات در مورد زنان ذهن من را به خود جلب کرده است:

حدیث معتبر از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) منقول است: زنان را در غرفه و بالاخانه جا مدهید و نوشتن به ایشان میاموزید و سوره یوسف را تعلیم ایشان مکنید و ....
و نیز از حضرت علی (علیه السلام) :مردی که کارهای او را زنی تدبیر کند ملعون است.
و نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) : نهی فرمود از آن که زنان را بر زین سوار کنند و فرمود:در نیکی اطاعت زنان مکنید تا آن که به طمع نیفتد در امر کردن به شما در بدی ها، به خدا پناه برید از بدان ایشان، و از نیکانشان در حذر باشید.

 

 

 

پاسخ:

متن روایاتی که به آنها اشاره فرموده اید و سند آنها بدین شرح است:

 

«لَا تُنْزِلُوا نِسَاءَكُمُ الْغُرَفَ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ الْكِتَابَةَ وَ لَا تُعَلِّمُوهُنَّ سُورَةَ يُوسُفَ؛ زنان را در غرفه و بالاخانه جا مدهید و نوشتن به ایشان میاموزید و سوره یوسف را تعلیم ایشان مکنید.(1)

 

«كُلُّ مَنْ تُدَبِّرُهُ امْرَأَتُهُ فَهُوَ مَلْعُون‏»؛ مردی که کارهای او را زنی تدبیر کند ملعون است.(2)

 

«نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يُرْكَبَ سَرْجٌ بِفَرْج‏»؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهی فرمود از آن که زنان را بر زین سوار کنند.(3)

 

«فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَر؛ از زنان بد به خدا پناه برید ، و از نیکانشان در حذر باشید، در نیکی از ایشان اطاعت نکنید تا در امر کردن شما به بدی ها طمع نکنند. (4)

 

در خصوص این روایات باید چند نکته عرض کنیم:

 

 

 

نکته اول:

 

برخی از این روایات از سند متقن و محکمی که بتوان احکام و یا تعالیم دین را بر آنها استوار ساخت برخوردار نیستند، به همین خاطر شما هیچ فقیهی پیدا نمیکنید که مثلا حکم کرده باشد که آموزش سوره یوسف، یا سوار شدن زنان بر مرکب به خودی خود شرعا اشکال دارد.

 

به عنوان نمونه روایت اول در دو کتاب «کافی» و «من لایحضره الفقیه» آمده که در هر دو روایت از اسماعیل بن ابی زیاد سکونی نقل شده است که شیعه نیست و در مورد وثاقت آن هم ظاهرا اختلاف نظرهایی وجود دارد، یا روایت دوم که مرسل بوده و از سند قطعی برخوردار نیست.

 

 

 

نکته دوم:

 

علاوه بر ضعف سندی، ابهاماتی نیز در متن این روایات وجود دارد، به عنوان مثال در مورد روایت اول:

 

1- آیا تعلیم سوره های دیگر به غیر از سوره یوسف، مثل  سوره نور که مورد تاکید قرار گرفته، بدون تعلیم حروف ممکن است؟

 

2- چرا این نهی ها غیر مستقیم است؟ یعنی چرا مخاطب روایت خود زنان نیستند؟ چرا امام صادق(علیه السلام) مستقیم به زنان نفرموده که از آموختن نویسندگی بپرهیزید؟ در حالی که نهی مستقیم زنان از آموختن کتابت تاثیر پذیرفتنی تری دارد؟ این نشان میدهد انبیا و ائمه مستقیم زنان را نهی نکرده اند، و این نهی ها غیر مستقیم گزارش شده، و انگیزه برای جعل نهی غیر مستقیم هم همانطور که میدانید بالاست.

 

3-  ما در هیچ کجای سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا اهل بیت(علیهم السلام) نداریم که گزارش شده باشد زنان را از تعلیم علم نهی کرده باشند، در حالی که مقابل آن، یعنی تشویق به علم را داریم.

 

بلاذری چند زن از زنان مسلمان را نام می برد که در دوره اسلام، هم می خواندند و هم می نوشتند و یا تنها می خواندند. او نام «حفصه » دختر عمر، «ام کلثوم » دختر عقبة بن ابی معیط «عایشه » دختر سعد، «کریمه » دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامی نگارد. شفا به حفصه درس می داد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) از او خواست تا به حفصه پس از ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز همچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن می دانسته است و نام او را جزء دارندگان مصاحف ضبط کرده اند.(5)

 

4- در برابر این خبر واحد، موج عظیمی از آیات و روایات وجود دارد که به صورت مطلق و با صراحت از ارجحی و مطلوبیت ذاتی علم گفته اند.

 

قرآن کریم می فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات‏؛ خداى تعالى مؤمنين را به يك درجه، و علم داده شدگان را به چند درجه برترى داده‏»(6)

 

 همچنین در روایات متعددی به فضیلت علم اشاره شده، و نیز بیان شده است که طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة؛ طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.(7)

 

 

 

نکته سوم:

 

به طور کلی برای فهم مقام و منزلت زن نباید به صورت گزینشی به آیات و روایات نگریست. اگر قرار است دیدگاه اسلام در مورد زن کشف شود باید همه تعالیمش دیده شود. اینکه اسلام مقام مادر را بالاتر از پدر می داند، اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) دختر را رحمتی از جانب خداوند معرفی کرده و فرمودند: «خَیْرُ اوْلادِکُمْ الْبَناتُ؛ بهترین فرزندان شما دختران هستند»(8) و خودشان تمام قد در برابر فاطمه ی خردسال(سلام الله علیها) می ایستادند.

 

باید به اسلام نگاهی جامع داشت، مثلا در مورد همین آموزش زن، آیا فقط باید به همین یک روایت نگاه کرد. ما روایات بسیاری که چندین برابر این روایت است داریم که می فرمایند طلب علم بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است. خب نشان میدهد موضوع اسلام عدم آموزش زن از سوی اسلام نیست.

 

اساسا محدودیت های رفتاری هرگز در مقام ارزش گذاری زن و مرد نیست. مثلا در یک شرکت اختیارات و وظایف انسان ها متفاوت است، اما آیا این به معنای تفاوت منزلت و درجه انسان هاست؟ تفاوت مسئولیت ها متناسب با تفاوت توانایی هاست. شما اگر بخواهید برای کارهای سنگین کارگر استخدام کنید طبیعتا یک کارگر مرد استخدام میکنید، همانطور که اگر بخواهید یک پرستار برای فرزندتان استخدام کنید یک زن استخدام می کنید. این تفاوت ها هرگز برتری نیستند، صرفا تفاوت است.

 

بنابراین هرگز این روایاتی که در سوال آمده است بر فرض پذیرش سند، به منظور کاستن از شأن زن نیست، بلکه وقتی روحیات زن و مرد متفاوت باشد، وظایف، استعدادها، روش تربیتی و... هم متفاوت خواهد بود، اصلا هم ربطی به مقام و منزلت ایشان ندارد.

 

 

 

نکته چهارم:

 

روایاتی که می گوید از زنان بر حذر باشید در حقیقت نسبت به انحراف مردان هشدار می دهد، یعنی نمی خواهد بگوید زنان شر هستند، بلکه می گوید گرایش مردان به زنان مایه خطر و شر است و به همین خاطر باید از آنها بر حذر باشید. این مسئله خیلی بدیهی است همانطور که در تاریخ می بینیم که بسیاری از حوادث تلخ ریشه در همین هوس ها داشته است. حوادثی مانند شهادت حضرت یحیی(علیه السلام)، یا شهادت امام علی(علیه السلام) و مانند آن.

 

 

 

نکته پنجم:

 

نکته دیگر آنکه خداوند مرد و زن را متفاوت آفریده چرا که از ایشان توقعات متفاوت داشته است. مرد از توان جسمی بالاتری برخوردار است و بر احساسات و عواطفش کنترل بیشتری دارد و بهتر می تواند بحران ها را مدیریت کند به همین خاطر اسلام مدیریت خانواده را بر عهده مرد گذاشته است تا بتواند تصمیم گیری حاصل از احساسات و هیجانات و گرایش های عاطفی در زن را تعدیل کند. بنابراین سپردن زمام و تدبیر زندگی به زن خلاف این مصلحت و طبیعت است، اگرچه هر عامی ممکن است استثنائاتی هم داشته باشد، اما این روایات قاعده کلی را بیان می فرمایند.

 

 

 

پی نوشت ها:

  1. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج3، ص442.
  2. حر عاملی، محمد بن حسن، الفصول المهمه، موسسه معارف اسلامى امام رضا (عليه السلام‏)، قم، چاپ اول، 1418، ج2، ص333.
  3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج5، ص516.
  4. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 80.
  5. فتوح البلدان بلاذری، صص 459-458، به نقل از مقاله «علم آموزی زن از دیدگاه اسلام»، مجله پیام حوزه، شماره 25.
  6. مجادله:11/58.
  7. امام صادق(علیه السلام)، مصباح الشریعه، اعلمى‏، بیروت، چاپ اول، 1400، ص13.
  8. بحارالانوار مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج101، ص91.
  9. http://askdin.com/comment/1040626#comment-1040626