آیا هر برهان فلسفی قابل نقد است؟

پرسش: چطور می شود برای اثبات خداوند از فلسفه استفاده کرد در صورتی ممکن است بر هر برهان فلسفی نقدی وارد بشه؟

 

پاسخ:

پیش از پاسخ به سوال شما لازم است چند نکته را یادآوری کنم.

 

نخست. تعدد روشها در اثبات وجود خداوند.

برای اثبات وجود خداوند، راه های متعددی پیشنهاد شده است. این راه ها از حیث روشی عبارتند از عقلی محض، عقلی-تجربی و شهودی. در روش عقلی محض، از مقدمات صرفا عقلی و اولیات بهره برده میشود. در روش عقلی-تجربی از ترکیبی از مقدمات تجربی و عقلی استفاده میشود. در روش شهودی، از شهود و تجربه دینی برای اثبات وجود حق تعالی بهره برده میشود. هر یک از این روشها، در یکی از دانشها بیشتر استفاده شده است. این امر به واسطه تناسب آن روش با شیوه کلی آن دانش و هدف آن است. مثلا علم کلام از آنجا که از مقدمات نقلی یا نقلی-عقلی استفاده میکند و قصدش اقناع مخاطبانش است، از دلیل نظم استفاده بیشتری شده است و در فلسفه به واسطه روش برهانی اش که مستلزم استفاده از مقدمات بدیهی است، روش عقلی محض برگزیده شده است.  مهم این است که این دانشها، بستر به کار گیری این روشها است نه اینکه این روشها منحصر به این دانشها باشد.

 

بنابراین روش فلسفی، یک روش مستقل برای اثبات خداوند نیست بلکه فلسفه علمی است که در بخشی از آن-یعنی الاهیات بالمعنی الاخص- بحثی راجع به اثبات خداوند دارد. البته مقدماتی که در مباحث فلسفی در این زمینه استفاده میشود، میتواند از مبادی تصوری و تصدیقی فلسفی باشد ولی این بدان معنا نیست که این روش دقیقا فلسفی است.

 

 

دوم. سنخ قضایای ریاضی

قضایای ریاضی، قضایای تحلیلی یا ترکیبی پیشینی هستند. قضایای تحلیلی به قضایایی اطلاق میشود که با سه معیار شناسانده شده است:

 

الف. قضيّه تحليلي قضيّه‌‌اي است كه محمولِ آن به منزله چيزي به نحو ضمني در مفهومِ موضوع مندرج باشد؛

 

ب. قضيّه‌‌اي كه تنها كافي است نفي آن به تناقض بينجامد؛

 

ج. هر گاه صدق قضيّه از واژگان به‌‌كار رفته در آن به‌‌دست آيد، قضيّه تحليلي خواهد بود. (1)

 

قضیه ترکیبی پیشینی به قضیه ای گفته میشود که گرچه مفهوم محمول در مفهوم موضوع مندرج نیست ولی اثبات آن نیازمند تجربه و ابزار تجربی نیست. مانند قضیه "هفت به اضافه پنج، مساوی است با دوازده". در این قضیه گرچه معیار قضیه تحلیلی وجود ندارد(یعنی مفهوم دوازده مندرج در مفهوم هفت بعلاوه پنج نیست) اما در عین حال، برای اثبات آن نیاز نیست که به عالم خارج مراجعه کنیم و این دو را با هم جمع بزنیم.

 

در مورد سنخ قضایای ریاضی این دو نظر وجود دارد. بیشتر معتقد بودند که این قضایا، تحلیلی هستند ولی کانت معتقد بود که قضایای ریاضی، ترکیبی پیشین هستند.(2)

 

 

سوم. سنخ قضیه "خدا وجود دارد"

در مورد سنخ این قضیه، چندین دیدگاه وجود دارد. برخی معتقدند که این قضیه نیز قضیه ای تحلیلی است. البته این ادعا در مورد برهان وجودی مطرح شده است: " کامل مطلق وجود دارد"(3) برخی نیز این قضیه را ترکیبی میدانند بخصوص در شکل برهان نظم آن.

 

 

باتوجه به این نکات، مباحثی که راجع به اثبات خداوند مطرح میشود را نمیتوان به مباحث ریاضی مقایسه کرد.

 

مسئله وجود خداوند مبحثی راجع به وجود خارجی خداوند است  و زمانی که بحث راجع به وجود خارجی یک موضوع مطرح میشود جای نقض و اشکال باز میشود. اما قضایای ریاضی بخصوص بر اساس تلقی مشهورش که آنرا تحلیلی میدانند، جای نقضی وجود ندارد چرا که اصولا نقض آن معنا ندارد. چرا که نقض قضایای تحلیلی، مستلزم تناقض است بنابراین این قضایا قابل نقض نیستند. البته بر اساس مدعایی که در برهان وجودی یا برهان صدیقین راجع به وجود خدا مطرح است، وجود خدا نیز وجودی است که عدم آن مستلزم تناقض است ولی این بدان معنا نیست که خود قضیه خدا وجود دارد، قضیه ای تحلیلی است مگر در برهان وجودی.

 

 

پی نوشتها:

1. تفسیم تحلیلی و ترکیبی قضایا، سید محمود نبویان، معرفت فلسفی، شماره 1و2، 1382

2. هارتناک، یوستوس، نظریه معرفت در فلسفه کانت، ترجمه حداد عادل، تهران، نشر فکر روز، 1376، ص20

3. امیری عسکری سلیمانی و علی افضلی، میزگرد برهان وجودی در اندیشه اسلامی، مجمع حکمت اسلامی قم، آذر 1393.

http://askdin.com/comment/1034436#comment-1034436