ازدواج دختر مجرد با مردی که همسرش فوت شده

پرسش:

دختری 30 ساله، مجرد، با تحصیلات عالیه و شاغل هستم. همکارم آقایی 36 ساله است که همسرش دو سال پیش فوت کرده است. ایشان اخیرا قصدشان را برای ازدواج مطرح کرد و گفت که می خواهد بیشتر با من آشنا شود. من پذیرفتم و چند جلسه با هم صحبت کردیم. چند سال است که ایشان را می شناسم و خصوصیات اخلاقی اش را می دانم. با بسیاری از معیارهایم برای ازدواج مطابقت دارد. مشکلم این است که نمی دانم خانواده ام به خاطر ازدواج قبلی ایشان و حرف مردم، چه واکنشی نشان می دهند. لطفا بگویید چگونه موضوع را با خانواده ام مطرح کنم و چطور با مخالفتشان برخورد نمایم.

 

 

پاسخ:

شما خانم جوانی هستید که دوست دارید، ان شاءالله، با مردی مناسب و شایسته ازدواج کنید و از گفته های تان پیداست که نمی خواهید بدون موافقت خانواده خودتان به این ازدواج اقدام نمایید و دوست دارید پدر و مادرتان نیز موافق ازدواج شما باشند.

 

ابتدا باید بگویم: ازدواج مهم ترین تصمیمی است که هر فردی در زندگی اش می گیرد و اگر فردی در بررسیِ تناسب میان خود و طرف مقابل دقت به خرج ندهد، احتمال زیادی وجود دارد که در زندگیِ مشترک به بن بست برسد و ازدواجش به ایستگاه جدایی و طلاق منتهی شود. آلمانی ها ضرب المثلی دارند که می گوید:«هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت».؛ یعنی به جای توجه به ظاهر افراد، به باطنِ آنها که در حرف هایشان پیداست توجه کن. پس بدون توجه به موقعیتِ کاری و شغلیِ همکارتان، به دنبال شناختِ شخصیّت ایشان باشید. برای بررسیِ تناسب میان خودتان و همکارتان، پس از خواستگاریِ رسمی، به همراه ایشان به یک روانشناس متعهد و خبره مراجعه نمایید و از روانشناس بخواهید تناسب میان شما را به دقت بررسی کند و مشخص نماید آیا میان شما در عقاید، ویژگی های شخصیتی و غیره تناسب وجود دارد.

 

پس از تأیید این ازدواج توسط یک روانشناس خبره، موضوع خواستگاری را با خانواده تان مطرح نمایید و از همکارتان بخواهید به صورت رسمی همراه با پدر و مادرش از شما خواستگاری کند. از همکارتان بخواهید در جلسه خواستگاری با پدرتان در مورد وضعیت شغلی اش صحبت کند و دلایلش برای خواستگاری از شما را با پدرتان در میان بگذارد.

 

بعد از جلسه خواستگاری، به گونه ای رفتار نکنید که پدر و مادرتان احساس کنند شما و همکارتان به همه توافق ها رسیده اید و فقط به دنبال اجبارِ آنها به موافقت با این ازدواج هستید. در صورتی که مثلا به پدرتان بگویید:«من با ازدواج با همکارم موافقم. نظر شما چیست؟»، پدرتان احساس می کند که شما تصمیم تان را گرفته اید و به نظرش اهمیتی نمی دهید. به جای بیان موافقتِ صددرصدی با این ازدواج در همان ابتدای خواستگاری، از پدر و مادرتان مؤدبانه بخواهید اجازه دهند بیشتر با همکارتان و شخصیّتش آشنا شوید و به صرف داشتنِ تجربه یک ازدواج، جواب منفی ندهند. به پدرتان بگویید:«اگر شما اجازه دهید من و همکارم برای بررسیِ تناسب میان خودمان به یک روانشناس متعهد و خبره مراجعه نماییم و از یک روانشناس خبره بخواهیم تناسب میان ما را به دقت بررسی کند و ریسک این ازدواج را مشخص نماید». به این صورت، به پدرتان می فهمانید که در این موضوع، تابع احساسات نیستید و می خواهید موضوع را عاقلانه و بالغانه مورد بررسی قرار دهید.

 

در صورت مخالفتِ پدر و مادرتان با این ازدواج، از لجبازی و قهر شدیدا پرهیز نمایید. زیرا قهر و لجبازی، موضوع را پیچیده تر می کند.

 

وقتی یک روانشناس خبره ازدواج تان را مورد تأیید قرار دهد، این روانشناس می تواند با پدر و مادرتان صحبت کند و نظر آنها را در مورد موافقت با این ازدواج جلب نماید. پدر و مادرتان شاید از شما حرف شنوی نداشته باشند؛ اما از یک روانشناس که در کار خود استاد است و بی طرفانه به مسأله نگاه می کند، به احتمال زیاد حرف شنوی دارند.

 

در صورت اصرار خانواده تان به مخالفت با این ازدواج، حتی با وجود توصیه روانشناس، با فرد بزرگ تری در فامیل که به پدر و مادرتان نزدیک است و والدین تان به نظراتش اهمیت می دهند، به صورت مخفیانه صحبت کنید و از او بخواهید با پدر و مادرتان صحبت کند و آنها را برای رضایت به این ازدواج تشویق نماید. 

 

توجه داشته باشید که خانواده در ایران با خانواده در کشورهای غربی تفاوت دارد. در بیشترِ کشورهای غربی به دلیل روحیه فردگرایی، خانواده ها در مسائل فرزندان دخالت زیادی نمی کنند. اما در ایران و کشورهای آسیایی، خانواده ها تأثیر زیادی در ازدواج و زندگیِ فرزندان دارند. ازدواج در ایران، تشکیلِ رابطه یک نفر با یک نفر دیگر نیست؛ بلکه ایجادِ رابطه میانِ دو خانواده با یکدیگر است. اگر ازدواجی با وجود مخالفتِ یک خانواده سر بگیرد، مشکلات زیادی در سال های بعد بر سرِ راهِ زن و شوهر ظاهر می شوند. خانم و آقایی که بدون رضایت والدین یک طرف با یکدیگر ازدواج می کنند، از حمایت آنها محروم می شوند و در مشکلات اقتصادی و عاطفی دیگر نمی توانند روی حمایتِ خانواده خود حساب کنند و مجبور می شوند یک تنه مشکلات را از سر راه بردارند. به این حالت، «پیله زناشویی» می گویند. میزان رضایت از زندگی در طول عُمر را اگر با نمودار بخواهیم نشان دهیم، به شکل «U» است. در ابتدای زندگیِ مشترک، رضایت زیاد است و در ادامه با بروز تنش ها و مشکلات کاهش می یابد. ممکن است دختر یا پسری که بدون رضایت خانواده ها ازدواج کرده و دچار پیله زناشویی شده است، به همسرش بگوید:«من به خاطر تو از خانواده ام گذشتم». این وضعیت ممکن است به افزایش تنش ها و جدایی منجر شود.

 

پس سعی کنید در بررسی این ازدواج بیشتر از عقلتان کمک بگیرید و کمتر احساسی رفتار کنید.    

http://askdin.com/comment/1034124#comment-1034124