چرا هرروز بر تعداد خدا ناباوران افزوده می شود؟

پرسش:

چرا با وجود اینکه پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت علم موضوعاتی را به اثبات می رساند که بسیار پیشتر در قرآن به آن اشاره شده است ( موضوعاتی مانند نجوم و ...) و این خود وجود خدا را بیش از پیش به اثبات می رساند، اما متاسفانه روز به روز بر تعداد خدا ناباوران و پیروان عقیده آتئیست افزوده می شود؟ چرا خداباوران و دینداران نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند؟ و چه باید بکنند؟

 

 

پاسخ:

دوست عزیز برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

 

نکته اول:

نباید منکر این واقعیت شد که تعداد ملحدان (آتئیستها) نسبت به گذشته، افزایش پیدا کرده است. انکار این واقعیت، مشکل را برطرف نمی کند. باید این مشکل را پذیرفت و آن را ریشه یابی کرد تا برای رفع و دفع آن، چاره اندیشید.

 

اما با این حال، باید مقدمتا به این نکته نیز اذعان کرد که این اقبال آنچنان نیست که بر اقبال عمومی به دینداری غلبه کرده باشد. اما به هر حال، اقبال به الحاد از سوی گروهی از مردم، حتی اگر آنها را اندک هم بدانیم، یک خطر و آسیب است که باید ریشه یابی و درمان شود؛ تا از بسط و گسترش آن جلوگیری شود.

 

نکته دوم:

در مورد دلایل ملحد شدن افراد، باید به گزینه های متعددی اشاره کرد که هم می تواند از سنخ دلایل شناختی و معرفتی باشد وهم از سنخ دلایل روانی و عاطفی.

 

مثلا الحاد گاهی ناشی از انگاره های نادرست آنها است که به مثابه سدی برای تعقل و اندیشه ورزی ناب، عمل می کند. مثلا برخی از دانشمندان با عنایت به پیشرفت های علمی به این انگاره نادرست معتقد شدند که هر اعتقادی برای این که حقیقت داشته باشد باید توسط تجربه و مشاهده، اثبات پذیر یا ابطال پذیر باشد. این معیار سبب شده که بخش قابل توجهی از متفکران، به الحاد یا شکاکیت سوق بیابند چرا که وجود خداوند با حواس سمعی و بصری، قابل اثبات یا قابل ابطال نیست.

 

همچنین، الحاد برخی از انسانها ناشی از علل معرفتی نیست بلکه ناشی از علل عاطفی و روانی است مثلا فرض کنید کسی که در جامعه و خانواده ای زندگی می کند که الحاد و بی خدایی محور و مبنای زندگی اجتماعی آنها است، نسبت به پذیرش سبک زندگی دینی که از سنخ دیگر است، دوری می جوید؛ چرا که ترک عاداتی که در زندگی الحادی با آن خو گرفته، برایش سخت است.

 

بگذریم از این که  طبیعتا کسی که به خداوند معتقد می شود، با مسئولیت های فقهی و اخلاقی روبرو می شود که قبولش برای او هزینه آور است. به همین جهت، فراوانند کسانی که ترجیح می دهد درباره ادله و شواهدی که وجود خداوند را اثبات می کنند، کمتر فکر کنند و در عوض، بیشتر به ادله ای که علیه وجود خداوند اقامه شده است، فکر کنند و آنها را بپرورانند.

 

نکته سوم:

اما مقابله خداباوران و دینداران به این رویکرد الحادی هم باید دارای بُعد علمی و پژوهشی باشد و هم دارای بُعد هنری در رسانه های مختلف سمعی و بصری؛ یعنی مقابله با الحاد هم باید از طریق نقد علمی و نگارش کتاب و مقاله باشد و هم از طریق هنر و داستان نویسی و فیلم سازی و غیره.

 

قبول داریم که جامعه دینی، آنطور که شایسته است، در این عرصه ورود نکرده است. بله، کارهایی انجام می شود اما از چند جهت، کافی نیستند:

 

یکی این که این کارها فردی و تک ساحتی هستند. به نظر می رسد پرداختن به کارهایی در این سطح، می بایست توسط یک کارگروه متشکّل از دانشمندان و دین پژوهان پیگیری شود تا بواسطه گفتگو و هم افزایی در این حوزه، برای حل این مسائل راهکار مناسب ارائه شود.

 

دوم این که این کارها از یک الگوی مناسب پیروی نمی کند بلکه هر فرد/گروه به صورت پراکنده و احیانا موازی، در حوزه ای به این مباحث می پردازند و کارهای الحادی رصد نمی شود و نسبت به کلیت کتاب های الحادی، برنامه جامعی وجود ندارد.

 

سوم این که این کارها ساده نویسی نمی شود و محدود به مخاطب خاص است.

 

چهارم این که در سطح جهانی ترجمه نمی شود و در حوزه محدود ایران باقی می ماند.

http://askdin.com/comment/1034465#comment-1034465