چه چیزی تاثیر مستقیمی بر روی تلاش و انگیزه انسان دارد؟

پرسش:

چرا دلیل و دید انسان تاثیر مستقیمی بر روی تلاش و انگیزه او دارد؟ مردم وقتی دلیل کارهایشان را میدانند خیلی با انگیزه تر به کارهایشان ادامه میدهند تا وقتی نمیدانند. بنده وقتی برنامه نویسی مقدماتی را آغاز کردم در چالش بودم که این دستورات در کجا کارائی دارند، ولی بعد ها که فهمیدم آن دستورات در کجا کارائی دارند خیلی با انگیزه تر به کارم ادامه دادم به طوری که الان چندین برابر قبل به دلیل دیدی که پیدا کرده ام میتوانم کارم را دنبال کنم.

علت این امر چیست؟

 

 

پاسخ:

بنده دو علت برای این مسئله در نظر دارم، و اگر دوستان دیگر هم علل دیگری در ذهنشان است استفاده می کنیم:

 

الف) انسان ذاتا منفعت طلب است(1) لذا زمانی که به منفعت و کاربرد یک چیز برای خودش آگاه شود برای رسیدن به آن انگیزه پیدا کرده و تلاش خواهد کرد. در غیر این صورت اگر برای یک موضوع، کاربردی نیابد چندان به آن رغبت نشان نداده و مشتاق نمیشود. در حقیقت این منفعت و کاربرد به مثابه پاداشی در ذهن فرد تلقی خواهد شد و از این جهت نقش تشویقی خواهد داشت.

 

ب) یکی از مهمترین عوامل انگیزشی، نوع نگرش انسان به جایگاه و موقعیت خود در خصوص یک موضوع است.  به همین خاطر انسان به آن علمی که در آن قوی باشد علاقه دارد چون در آن احساس عزت و اعتماد به نفس می کند. ولو آنکه آن علم یک علم کاربردی نباشد؛ و در مقابل به درسی که در آن ضعیف است علاقه ای نشان نمی دهد حتی اگر دائما از کاربردهای آن گفته شود و این موجب میشود همچنان ضعیف بماند.

 

مثلا ریاضی هر چقدر از کاربردهای آن گفته شود این به تنهایی برای دانش آموزان جذابیتی ندارد، چون احساسِ داشتنِ جایگاهی در آن علم را ندارند، و در مقابل، یک انسان هر چقدر در یک علم عالم تر شود به آن علاقه بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابراین بخشی از این افزایش علاقه شما به خاطر گسترش قلمروی علمی شما در این حوزه است.

 

هر چقدر شما در علمی بیشتر ورود پیدا کنید این علاقه تصاعدی افزایش پیدا می کند، به گونه ای که دیگر گاهی از تلاش در این مسیر خسته نمیشوید همانطور که امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «جوینده دو چیز هرگز سیر نمیشود: جوینده دانش و جوینده مال»(2)

 

پی نوشت ها:
1. البته این منفعت طلبی خصلت بدی نیست، به شرط آنکه در تشخیص مصداق آن دچار اشتباه نشود، و منفعت کاذب جای منفعت حقیقی را نگیرد.
2. صدوق، محمد بن علی، الخصال، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1362، ج1، ص53

http://askdin.com/comment/1032970#comment-1032970