بوداییان چگونه به وجود روح و معاد معتقدند؟

پرسش:
بوداییان که به خداوند باور ندارند، چگونه به وجود روح و معاد معتقدند؟

 


پاسخ:
بوداییان به معاد اعتقادی ندارند، و تناسخ را جایگزین معاد ساخته اند، یعنی بازگشت های متوالی به دنیا، که ریشه در محبت و دلبستگی به زندگی دارد؛ طبق اعتقاد ایشان تا زمانی که انسان به زندگی دنیوی محبت داشته باشد گرفتار چرخه بی انتهای بازگشت به این دنیای پر از رنج است، و اگر روزی از این دل بستگی به دنیا رها شد، به نیبانا، یا در زبان سانسکریت نیروانا می رسد، که آن فنای مطلق است(1) البته چیستی و ماهیت این نیروانا چندان شفاف و واضح نیست، و برخی معتقدند باید از ارائه توصیفی صریح در خصوص نیروانا اجتناب کرد؛ اما حتی اگر چنین فنایی امر وجودی باشد نیز باز هم چنین فرجامی کاملا با معادی که ادیان آسمانی از آن سخن میگویند متفاوت است. بوداییان هرگز مانند ادیان آسمانی به معادی توأم با حسابرسی و مانند آن که لازمه عدل و حکمت الهی بوده و مبتنی بر پذیرش خداوند است اعتقادی ندارند.

اگرچه اشکالات متعددی متوجه اصل تناسخ و همچنین انکار معاد و مانند آن است، اما بالاخره درست یا غلط به معاد ادیان آسمانی معتقد نبوده، و همین اعتقاد نادرست خویش را در تلازم با اعتقاد به وجود خالقی که همه چیز را آفریده باشد نمی بینند.

در مورد روح هم همینطور است، اولا میان روح و وجود خداوند تلازمی نمیدانند، همانطور که برخی معتقدند انسان تک ساحتی است، یعنی فقط مادی است و میان وجود تک ساحتی انسان با وجود خداوند تلازمی نمی بینند، ادیان این چنینی هم اگرچه انسان را دو، یا چند ساحتی میدانند اما میان وجود انسان چند ساحتی و خداوند تلازمی نمی بینند. به عبارت دیگر دلیلی نمی بینند که اگر انسان روح داشته باشد، حتما باید خدایی آن را آفریده باشد.

خصوصا اینکه بودا و خصوصا برخی مکتب های عرفانی آن مانند ذن بودیسم هرگونه تفکر پیچیده، و فلسفی را نفی کرده اند؛ به عنوان مثال بودیدارما که بنیانگذار ذن بودیسم است چنین می گوید:
«اگر از اندیشه ات برای تحصیل واقعیت استفاده کنی، نه واقعیت را میفهمی و نه اندیشه ات را؛ اگر واقعیت را بدون اسفاده از اندیشه ات تحصیل کنی هر دو را خواهی یافت»(2) و جملاتی شبیه آن مانند اینکه: «به هیچ چیز فکر نکردن، ذن است»؛ یا «اگر گمان میکنی برای یافتن راه می توانی از اندیشه استفاده کنی در غفلتی»(3)
بنابراین اگرچه این اعتقادشان صحیح نیست، اما به هر حال در توصیف اعتقادشان باید توجه داشت که چنین تلازمی نمی بینند و اعتقادی به خداوند ندارند.

علاوه بر اینکه یکی از مباحث مهم در حوزه دین، دقت در تفاوت حقیقت ها علی رغم اشتراکات لفظی است، تعابیری چون خدا، روح و مانند آن هرگز نباید موجب این شود که گمان کنیم تعریف ادیان از این حقائق هم مانند لفظشان، مشترک است. تعریفی که بوداییان از روح دارند با تعریف روح از نگاه ما متفاوت است؛ بودا برخلاف تعالیم اوپانیشادی، به روح و نفسی ثابت و جاودان باور نداشت. بودا وجود انسان را متشکل از 5 مجموعۀ ناپایدار و متغیر می‌دانست که ترکیبات گوناگون آنها هستی انسان را شکل می‌دهد. این 5 مجموعه «اِسکَنده» یا «توده» نامیده می‌شوند و عبارت‌اند از: جسم، احساس، ادراک، ساختارهای ذهنی و آگاهی.(4)

آنچه که در مقام مثال بیان میکنند چنین است که تناسخ و انتقال یک نفس به کالبد جدید مانند شمعی است که با کمک شعلۀ شمع دیگری روشن می‌شود، نه عیناً همان وجود قبلی خود است و نه کاملاً متفاوت از آن. بنابراین کاملا روشن میشود که تعریف روح در بودیسم کاملا بر خلاف تعریفی است که اسلام از روح دارد که آن را یک حقیقت ثابت، و ذاتا مجرد از ماده می داند.

نکته دیگر اینکه اعتقاد به وجود «ارواح» و استمداد از آنها هم در میان بوداییان سنتی و تجدد گرایان متفاوت است، اگرچه بوداییان سنتی هنوز به خدایان و ارواحی معتقدند و برای موفقیت بدان ها متمسک میشوند، اما برخورد بوداییان تجددگرا با فرهنگ غرب و علوم جدید منجر به انکار چنین ارواحی شده است(6) بنابراین چنین رویکرد های تجددگرایانه ای طبیعتا اجازه به اعتقاد روح طبق آن چه که ادیان آسمانی چون اسلام تعریف می کنند را نخواهد داد.


پی نوشت ها:
1. جان.ر.هینلز، راهنمای ادیان زنده، موسسه بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1387ش، ج1، ص764.
2. بودیدارما، تعلیم ذن بودیدارما، ترجمه نامدار نادری، ص98، به نقل از محمد تقی فعالی، نگرشی بر آیین ذن بودیسم، ص64.
3. همان، صص93و105 به نقل از نگرشی بر آیین ذن بودیسم، صص64و65.
4. 81 ,Thittila,The Fundamental Principles of Theravada Buddhism؛ 72 ,Spencer, S., Mysticism in World Religion، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل تناسخ.
5. راهنمای ادیان زنده، ج1، ص780.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64878&p=1015549&viewfull=1#post10...