خواستگاری دارم که 17 سال از من بزرگتر است

پرسش:
من دختری 30 ساله و مجرد هستم. دو مدرک کارشناسی ارشد دارم. شش سال است که به کلاس نقاشی می روم. پدر و مادرم افسردگیِ شدید دارند و برای ازدواجم اقدامی نمی کنند. مدتی است که به استادِ نقاش ام علاقه مند شده ام. ایشان 47 ساله هستند و یک بار در انگلستان ازدواج کرده اند و جدا شده اند و اکنون با فرزندش که ده ساله است، زندگی می کند. نیاز عاطفی و جسمیِ زیادی به ازدواج دارم. موضوع علاقه ام را دو بار با استاد مطرح کردم. ایشان قبول کردند که به خواستگاری بیایند؛ ولی مادرم به شدت مخالفت کرد. پس از مخالفتِ خانواده ام، حالم به شدت بد شد و برای مدتی در بیمارستان بستری شدم. پس از مرخصی از بیمارستان، پیش استاد رفتم و از او خواهش کردم با من عقد موقت داشته باشند. با اصرارِ من، ایشان قبول کردند. چون من دختری مجرد هستم، برای ازدواج نیاز به اجازه حاکم شرع دارم و باید به دادگاه مراجعه کنم. اما شرایط خانوادگی ام به صورتی است که نمی توانم به دادگاه بروم. مشکل اجازه حاکم شرع را چگونه حلّ کنم؟

 


پاسخ:
پاسخگویی را با یک مثال آغاز می کنم. در فیزیک برای محاسبه یِ بُردِ یک شیءِ پرتاب شده(محلّ اصابت شیء)، باید سرعت اوّلیّه یِ شیء، زاویه پرتاب و اصطکاکِ هوا منظور شود و بدونِ درنظر گرفتنِ این پارامترها، شیءپرتاب شده در محلّ مورد نظر فرود نمی آید. هدف شما _ پرسشگرِ گرامی _ از این ازدواجْ رسیدن به آرامش روحی و روانی است؛ اما متأسفانه ملاک های یک ازدواجِ مناسب را در نظرنگرفته اید. شما مانند فردی هستید که بدون در نظرگرفتن پارامترهای فوق، شیء را پرتاب می کند؛ به این امید که شیءِ پرتاب شده به بُردِ مورد نظرش(محلّ مورد نظر) برسد؛ اما بدون رعایت پارامترهای فوق، محال است شیء به محلّ مورد نظرِ پرتابگر برسد. در این ازدواجْ سه مسأله وجود دارد که ریسکِ آن را تا حدّ بسیار زیادی بالا می برد:

1- تناسب سنّی:
فاصله سنّی شما و استاد نقاشی تان 17 سال است. مرد 47 ساله به دختر 30 ساله، بیشتر به چشم یک دختر خام و بی تجربه نگاه می کند؛ دختری که در تعاملاتِ اجتماعی نمی توان زیاد روی او حساب کرد.

2- بررسیِ ازدواج قبلی و علل جدائی:
در خانواده درمانی هیچ فردی به تنهایی بار تمام مشکلات را به دوش نمی کشد و هر فردی در بُروزِ مشکلْ نقشی ایفا می کند. طبق گفته شما این استاد نقاشی در انگلستان در جوانی ازدواج کرده و همانجا جدا شده است. فرزند این آقا ده ساله است؛ یعنی این آقا حداقلّ تا سنّ 37 سالگی متأهّل بوده است و سپس متارکه نموده است. 37 سالگی سنّ میانسالی است؛ سنّ جوانی و خامی نیست. مطمئن باشید که این آقا نیز در جدائی از همسرش بی تقصیر نبوده است. یک مرد، هفتاد درصد از تقصیر و همسرش سی درصد را به گردن دارد ومردی دیگر شصت و همسرش چهل درصد از تقصیر را به دوش می کشد و به همین صورت. درصد تقصیر تفاوت دارد. بی تقصیر خداست. فردی که یک جدائی را در کارنامه دارد، به احتمال زیاد برخی ویژگی های دردسرساز در شخصیّتش وجود دارد. این پیش بینی وقتی در مورد این استاد تقویت می شود که ایشان با ابراز علاقه یک دخترخانم به خود، می پذیرد که با او ازدواج موقّت نماید.
شما اکنون درگیرِ احساساتِ شدیدی شده اید و تواناییِ دیدنِ عیب و ایرادهای این آقا را ندارید. متأسفانه شما در وضعیّتی قرار دارید که حتّی بدی های استادتان را حُسن و نیکی تصوّر می نمایید.

3- پایدار بودنِ ازدواج؛ یعنی دوری از صیغه (ازدواجِ موقت) برای یک دختر جوان
شما چه هدفی از این ازدواج دارید؟ آیا می خواهید تنها لحظه ای نیاز جسمی و روحی تان را برطرف نمایید یا اینکه می خواهید برای مدّتِ نامحدودی به آرامش برسید؟ مسلّماً شما به دنبال رابطه موقّتی نیستید. دخترهای جوان وقتی رابطه ای برقرار می کنند، تنها به دنبال برقراری رابطه جنسی نیستند؛ آنها بیشتر به دنبال تجربه عشق و دلدادگی می باشند. درحالیکه عده زیادی از مردها برای لذت جنسی این کار را می‌کنند. به محض تماس جسمی دختر با پسر در بدن دختر هورمونی بنام اُکسی توسین ترشح می شود. اُکسی توسین (Oxytocin) در بین فیزیولوژیست ها به هورمون فوق چسبنده (Super Glue) معروف است. این هورمون، هورمون چسبندگی است و به محض برقراری رابطه جنسیِ، با ترشح هورمون اُکسی توسین، دختر دیوانه وار به پسر وابسته می شود و به او می چسبد. بارها مراجعان دختر گفته اند:«نمی دانم چرا بعد از رابطه جنسی شدیدا به او وابسته شده ام؟ انگار بعد از این رابطه مرا جادو کرده اند». اما هیچ مردی تاکنون با برقراری رابطه جنسی عاشق نشده و تصمیم به ازدواج نگرفته است. حتی از نظر علمیْ رابطه جنسی، قاتل عشق در مرد است و به محض برقراری این رابطه هورمون های مربوط به عشق (یعنی دوپامین، آدرنالین و استیل کولین) در بدن مرد به شدت کاهش می یابد.

در مورد پدر و مادرتان باید بگویم:

پدر و مادر شما در مواجهه با رویدادِ خواستگاریِ دخترشان «الگوی اجتنابی» را به کار می گیرند. یعنی آنها بنا به دلایلی از روبروشدن با این موضوع طفره می روند. چه چیزی باعث می شود والدین تان از این موضوعِ مهمّ طفره بروند؟ حدس می زنم شما بخشی از واقعیت را بیان نکرده اید و به احتمال قوی، شما نیز از یک مشکلِ روانشناختی رنج می برید.
با این حساب آیا شما باید همیشه مجرّد بمانید؟؟!! در پاسخ به این سؤال می گویم: خیر.
لطفا توصیه های زیر را با دقت بخوانید و آنها را انجام دهید:

1- همان گونه که گفتم، شما به احتمال زیاد به یک اختلالِ خُلقی مبتلا هستید. شما باید به روانپزشک مراجعه کنید و دارو مصرف نمایید و هرگز نباید مصرف داروها را قطع کنید. داشتنِ اختلال روانشناختی به هیچ وجه ننگ و عار نیست. دانشمندان و افراد نابغه زیادی با مشکلاتِ روانشناختی مواجه بودند که می توان از آن میان به این افراد اشاره کرد:
- وَنسان وَن گوگ (نقاش معروف هلندی)
- جان نَش (دانشمند آمریکایی و برنده نوبل اقتصاد) که فیلم «ذهن زیبا» از سرگذشت او ساخته شده است.
- اِدگارد آلِن پو، نويسنده چيره دست در ژانر جنايی
- لودويگ وَن بِتهوون، موسیقی دان مشهور

در صورت مصرف دارو می توانید ازدواج کنید و زندگیِ معمولی داشته باشید. اما در صورت عدم مصرف دارو، شما با مشکلات متعدّدی روبرو خواهید شد و قطعاً رابطه تان با این استاد نقاشی در صورت ازدواج به جدائی و وخیم تر شدنِ حالتان منتهی می شود. توصیه می کنم از تجربه آن هنرمند عبرت بگیرید. اگر عبرت نگیرید، روزی خود مایه عبرتِ دیگران می شوید.

2- به جای توجه به این استادِ نقاشی، به دنبال رابطه ای مبتنی بر معیارهای درست و صحیح باشید. منتظر خواستگاری مناسب بمانید. وقتی این خواستگار پیدا شد، به همراه خواستگارتان به یک روانشناسِ متعهّد و خبره در شهر محلّ سکونت خود یا در یکی از شهرهای همجوار مراجعه نمایید و ضمنِ گفتنِِ حقیقت در مورد خود و پدر و مادرتان از روانشناس بخواهید در مورد اختلالات خُلقی با خواستگار صحبت کند و تأثیر مصرف دارو در کنترلِ این اختلالات را به خواستگار یادآور شود. به این صورت می توانید ازدواجی درست و مناسب و یک زندگیِ آرامش بخش را پس از سال ها تنهایی تجربه کنید. شما می توانید قبل از اینکه همراه خواستگارتان به دیدن روانشناس بروید، خود یک جلسه به تنهایی با روانشناس خبره صحبت و هماهنگی نمایید تا بتوانید به صورت مؤثرتری در جلسه با خواستگار ظاهر شوید.

3- برای اینکه ان شاءالله مشکلتان حل شود، زیاد صلوات بفرستید. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «مَن صَلّی عَلی محمّدٍ وَ عَلی آلِ محمّدٍ مِائةِ مَرَّةٍ قَضَی اللهُ تَعالی لَهُ مِائةِحَاجةٍ» یعنی «هر کس بر محمد و بر خاندان محمد صد صلوات بفرستد، خداوند تعالی صد حاجتش را برآورده می سازد»(1).

 

 


پی نوشت:

1: ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب اهل البیت (علیهم السلام)، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیّة، تهران، 1427، صفحه 355.