چرا خدا راهی اختیاری را برای پایان دادن به زندگی قرار نداده است؟

الف- در حالیکه تمام زندگی انسان، درگیر مشکل و گرفتاری و محرومیت ها شده و در اوج ناامیدی حس می کند به خط پایان رسیده! چرا خداوند در کنار دیگر سنت هایش راهی اختیاری را برای پایان دادن به زندگی قرار نداده است؟
ب- چرا خداوند وقتی می دانسته فردی در زندگی اش شکست سنگین می خورد را اساساً خلق می کند؟


پاسخ:

در پاسخ به سؤالات شما در دو بخش، نکاتی را تقدیم می کنم:

الف- نبودن راهی برای پایان دادن به زندگی:
اولاً همین فرصتی که به خودتان داده اید تا مسأله و مشکل ذهنی تان را از طریق مشاوره دینی و اعتقادی پیگیری کرده و بدنبال راه حل باشید نشان و گواه روشنی است که نور امید هنوز در وجود شما جریان داشته و خداوند نور توفیق و فرصت بازگشت را متوجه قلب شما کرده است. همین نقطه، می تواند سرآغاز خوبی برای یک شروع دوباره برای بازگشت به زندگی پاکیزه و آرام و سرشار از موفقیت باشد. بعلاوه، به یقین، مرگ پایان زندگی انسان نیست بلکه به اعتراف آیات و روایات(1) و قول حکما و فلاسفه، پلی است که آدمی را از دنیا به سرای دیگر رهنمون می شود و پس از مرگ، انسان زندگی دوباره ای را در کالبد و نشئه ای دیگر که دستاورد عملکرد دنیای امروز ماست آغاز می کند. بعبارتی پایان زندگی امروز ما تنها با مرگ تحقق می یابد و دیگر تجربه های شکست آمیزی که ما با عنوان پایان زندگی از آنها یاد می کنیم! چیزی جز تصورات ذهنی آمیخته با وسوسه های شیطان که بدنبال تلقین نومیدی و شکست به انسان است نیست! شیطان قسم یاد کرده، تا زمینه گمراهی آحاد بشریت را فراهم سازد، مطمئن باشید مادامیکه انسان از فرصت زندگی و عمر برخوردار است داخل در فیض و لطف الهی و امکان برخورداری از نور و هدایت خداوند است و شیطان، به هر بهانه ای در کمین فرصتی است تا آخرین تیر ترکشش را نیز برای سقوط انسان بکار ببندد.

ثانیاً هر آنچه که خداوند در عالم هستی و سرای دنیا و مافیها با عنوان سنت های الهی قرار داده، تماماً لطف و خیر و اسباب امتحان و آزمایش بشر است زیرا از منشأ اراده خیر و حکمت مطلقه الهی سرچشمه گرفته است؛ از آن جمله است؛ نعمت حیات و وجود که بستر دیگر فیوضات است، یا نعمت عقل و اختیاری که موجب شرافت انسان بر دیگر مخلوقات و زمینه ساز کسب اختیاری کمال و سعادت ابدی است. همچنین نعمت عمر که بستر مناسبی برای استفاده انسان از دیگر سرمایه های وجودی در مسیر کمال بوده و هزاران نعمت کوچک و بزرگ دیگری که هر کدام در جای خود قابل "تأمل و تدبر" و "تقدیر و سپاس" هستند. که عاجزانه باید گفت: (از دست و زبان که بر آید/ کز عهده شکرش بدرآید ...).

ثالثاً چه تأثیری عظیم تر و اثربخش تر که شیطان، با القائات و ذهنیات منفی و ناامیدکننده بتواند انسان را از زیبایی های زندگی و ادامه آن نومید کرده و وی را به خودکشی بمنظور خلاصی و رهایی از احساس بن بست و شکست ترغیب کند! نسخه ای یأس آور، که در قالب چنین سؤالات و احتجاجاتی از خدا آغاز و در ادامه با تلقین حسرت و افسوس و دشواری تحمل مشکلات، بدنبال فرصتی است تا تیر خلاص خود را بر روح زخم خورده ی انسان فرود آورد. و این در حالی است که خداوند با اعطای عقل و اختیار و دیگر سرمایه های وجودی ... ده ها و صدها فرصت اصلاح و جبران و ساختن مجدد را برای انسان فراهم ساخته است، و عجب از انسان! که آن همه فرصت خدادادی برای جبران و اصلاح را رها کرده و روحش را تسلیم القائات شیطانی می کند. در چنین وضعیتی باید خیلی فوری، برنامه ای جدی برای بازیافت روح زخم خورده تنظیم کرد که اجمالاً به مواردی اشاره می کنیم: 1. عزمی جدی برای شناخت نقاط ضعف و اشکالات و تلاش برای رفع آنها. 2. مشاوره با اهل خرد و دانایان برای خروج از بحران های روحی. 3. حضور در محافل و مجامع دینی و معنوی و ارتباط بیشتر با دوستان اهل معنویت، پرانگیزه و تلاشگر.4. یک برنامه ریزی جدید، یا تجربه یک فرصت شغلی جدید و هر فعالیت سازنده ای که بتواند روح امید و انگیزه را مجدداً در شما ایجاد کند. 5. تزریق یک برنامه معنوی منظم (دعا و توسل و زیارت و ارتباط با خدا و اهل بیت) به کالبد زندگی و 6. همکاری با مراکز امور خیریه و کمک به محرومان و مستمندان، علاوه بر آثار خیر آن، یک احساس معنوی خوبی را به روح شما ارزانی می بخشد و لذت های معنوی، امید به زندگی را به شما بازخواهدگرداند.

ب- علت آفرینش انسانهای شکست خورده و ناامید:
اول. نعمت حیات و وجودی که خداوند به مخلوقات عالم عطا فرموده اساس همه خوبیها و زیباییهاست، که هر فیض و لطف دیگری در بستر آن جلوه نمایی می کند. اینکه در برابر اعطای این نعمت پرسیده شود: چرا خداوند ما را آفرید؟ چرا ما را از وادی عدم به عالم هستی کشانید و حیات بخشید و یا عقل و اختیار و مسئولیت داد؟ پرسشی بی وجه و نادرست است! زیرا از خداوندی که غنی بالذات و فیاض و بخشنده و جواد و کریم است انتظاری جز بخشش و عطا نمی رود، اتفاقاً سؤال، وقتی معنادار و وارد است که خدای کریم و فیاضِ جواد، اهل بخشش و عطا نباشد؟! چنانکه در این دنیا نیز معمولاً از عدم بخشش و بخل ثروتمندی که به جود و کرم معروف است متعجب می شویم؟! نه از بخشش و کرم اشخاص متمول! و اما اینکه نسبت به ابتلائات و امتحانات زندگی (سختیها و ناگواریها)، که از طرفی جزء ذانی عالم ماده و یا نتیجه سطحی، جزئی و محدودنگری ما به این قبیل امور است و از طرفی نیز همه اینها اسباب رشد و کمال انسان هستند نگاه بدبینانه داشته باشیم و خوبیها، زیبائیها و درس و عبرتهای موجود در آنها را نبینیم، قطع یقین، از عدم شناخت خود و استعدادها، ظرفیت ها و سرمایه های وجودی مان و جهل به فلسفه آفرینش جهان و انسان ناشی می شود.(2)

دوم. گرچه خداوند متعال، به علم ازلی و ابدی اش از همان آغاز به همه چیز واقف بوده، شکست ها و پیروزی ها، سعادت و شقاوت ها؟ و همه چیز را می دانسته! اما نه بصورتی که گمان شود، انسان در این امور مجبور و سلب الاختیار است! بلکه خداوند می دانسته که انسان در هر شرایطی اگر از عقل و اختیار و سرمایه های تکوینی و تشریعی خدادادیش بدرستی استفاده کند قطعاً راه کمال و سعادت و نجات را سپری خواهد کرد، بعبارتی خداوند می دانسته که انسان با اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برمی گزیند. بعلاوه زندگی دنیا پیچیده در سختی و مشکلات و ابتلائات و امتحانات گوناگون است،(3)، و همگان در مقاطعی از زندگیشان به نحوی امتحان می شوند. بعبارتی این امتحانات و دشورایها عمومیت دارد، بعلاوه، آنچه در این میدان اهمیت دارد، تلاش و کوشش انسان بر اساس سطح توان و استعداد و ظرفیت و امکاناتی است که در اختیار دارد. (4) و اگر انسان، بقدر استعداد و ظرفیت و توانش (هرچند حداقلی) تلاش کند، حتی اگر در تمام فرصت عمر، فقط یک قدم مثبت و بظاهر کوچک بردارد دقیقاً مطابق هدف آفرینش حرکت کرده و گو اینکه در آزمون ها قبول شده و خداوند بر اساس شرایط و اقتضائات هر کسی، کاستی هایش را در سرای دیگر جبران خواهد نمود. از طرفی، خداوند بنا به حکمت و عدلش، هیچ تکلیف و آزمون مالایطاق و خارج از توانی را بر وی تحمیل نکرده(5) و نسبت به توان و ظرفیت و شرایطی که هر بنده ای در آن قرار داشته و دارد نیز، بخوبی واقف است و همه اینها را در موقف حساب، لحاظ خواهد کرد. همچنین خداوند در کنار مشکلات و سختی ها، آسانی و گشایش نیز قرار داده (6) بگونه ای که گفته شده: «در همان زمان که سختی وجود دارد، آسانی هم هست، نه آنکه آسانی بعد از سختی بیاید.»(7) و نیز با قرار دادن باب توبه، فرصت اصلاح و جبران در هر امری را تا لحظه مرگ پیش روی انسان گشوده است. در همین مطلب نیز، انسان مختار است که دل به دعوت خیر خدای حکیم و خیرخواه بسپارد و یا از دسیسه های شیطان رجیم که به فقر و یأس و نومیدی و فساد و تباهی فرا می خواند پیروی و تبعیت کند؟!(8)

پی نوشت ها:
1. «... وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند.»، مؤمنون/آیه 100.
2. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فلسفه آفرینش، عبدالله نصری، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ هشتم، 1390.
3. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ،که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج‌هاست)!»، بلد/آیه 4.
4. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعي، و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.»، نجم/آیه 39.
5. «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ»، بقره/آیه 286.
6. «فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا* إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا؛ پس بدانکه با هر دشواری آسانی است، آری بدون شک، با دشواری آسانی است.»، انشراح/آیه 5 و 6.
7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1371ش، ج27، ص127.
8.«الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ، شيطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهيدستى مى دهد؛ و به فحشا (و زشتيها) امر مى کند؛ ولى خداوند وعده «آمرزش» و «فزونى» به شما مى دهد.» بقره/آیه 268.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64265&p=1007745&viewfull=1#post10...