آیا دلایلم برای خودکشی قانع کننده نیست؟؟



پرسش:
بنده جوانی 28 ساله هستم که از کودکی گرفتار فیلم های مستهجن شده، و 10 سالگی به خودارضایی رو آورده ام. اکنون با اینکه فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد هستم کاری پیدا نمی کنم تا بتوانم ازدواج کنم. عوارض خود ارضایی دامنم را گرفته است و هر چه دعا و توسل داشته و به خدا التماس کردم فایده ای ندارد؛ انگار خداوند جهان را برای ثروتمندان خلق کرده است و من و امثال من روز به روز داریم بدبخت تر و افسرده تر می شویم.
آیا خودکشی کردن برای من هم عذاب می آورد؟ آیا دلایلم برای خودکشی قانع کننده نیست؟؟


پاسخ:
سوال شما از آن دسته از سوالاتی است که به خاطر شدت احساساتی که درگیر آن هستید (و حق هم دارید) پاسخ گفتن را دشوار می کند، من خواهش می کنم پیش از خواندن این پاسخ ها احساسات خودتان را کنترل کنید. تمام نکاتی که عرض میشود مطالب مهمی است که برای یک پاسخگویی جامع به سوال شما لازم بود، خواهش می کنم آنها را با دقت مطالعه بفرمایید:

نکته اول:
در مورد خودکشی قطعا پاسختان برای خدا قانع کننده نخواهد بود ، در نکات بعدی به این مسئله اشاره خواهم کرد، اما از آنجا که آخرت حقیقتا محصول و نتیجه همین دنیاست: «الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»؛ دنیا مزرعه آخرت است.(1) بنابراین کسی که مزرعه خودش را به آتش بکشد محصولی در آخرت نخواهد داشت.

اینکه خداوند می فرماید کسی که خودکشی کند تا ابد در جهنم خواهد ماند به همین خاطر است، این آتش جاودان نتیجه تکوینی رفتار اوست، همانطور که اگر کسی یک لحظه خودکار به چشمش بزند برای ابد کور خواهد ماند، نمیتواند بگوید آیا من حق نداشتم این کار را بکنم؟! بالاخره کوری را باید همراه خود داشته باشد.
بنابراین اگر تا پایان عمرتان بیکار بمانید و خود ارضایی کنید خیلی خیلی و خیلی بهتر از این است که خودکشی کنید... چون مجازات اولی مقطعی است، اما مجازات دومی دائمی و همیشگی...!

آغاز به یک کار، ولو با درآمدی اندک، پا نهادن در راه یک موفقیتی بزرگ است، بالا رفتن از دامنه کوهی است که رفته رفته بر ارتفاع و بلندی انسان افزوده خواهد شد، و قطعا به افق های روشنی ختم خواهد شد، اما گام نهادن در مسیر خودکشی، مانند سقوط از قله است، مسیری است که فقط شروع آن به دست خود انسان است اما ادامه ی آن هرگز به دست انسان نیست، و انسان راهی برای بازگشت هم ندارد...


نکته دوم:
هدف از خلقت انسان کشتی گرفتن با خودش است، مبارزه با نفسش است؛ شکست و پیروزی در این مسابقه مثل مسابقات کُشتی نیست، که اگر ضربه فنی شدید بازنده اعلام شوید، بلکه مانند آن مبارزاتی است که تا زمانی که از میدان در نرفته اید پیروز هستید، در این مبارزه اگر دو هزار بار هم زمین بخورید همین که بلند شوید شکست خورده محسوب نمیشوید. بنابراین همین که دست از این مبارزه برندارید خودش خیلی گام بلندی است!

خداوند که در این مسابقه بلاتشبیه مربی انسان است تا زمانی که انسان در این مبارزه باقی بماند او را رها نمیکند، اما اگر انسان مبارزه را رها کرد، خدا هم او را رها می کند، نگاه نکنید که چند بار زمین خورده اید، چند بار فیلم مستهجن دیده اید، چند بار خودارضایی کرده اید، چون این سخنانتان نشان میدهد هنوز مشغول مبارزه هستید، اگرچه از زمین خوردن های مکرر ناراضی هستید اما این که ایستاده اید یعنی شکست نخوردید.

شکست زمانی است که انسان با گناه، دیگر پشیمان نشود، حالش فرق نکند، حتی با خوشحالی گناه کند، این علامت آن است که او مبارزه را رها کرده، در این صورت خدا هم او را رها می کند.
اصل این مبارزه برای رشد و تکامل شما لازم است، همانطور که قرآن می فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» به درستی که با هر سختی، آسانی است(2) انسان بدون این مبارزه به سعادت نمیرسد، بنابراین نباید از خدا توقع داشت که او را از میدان بیرون بکشد، هیچ مربی ای چنین نمیکند، مگر آنکه خیرخواه نباشد.

نکته سوم:
درست است که انسان با وجدان، و انسان سالم وقتی گناهی مرتکب میشود بی تفاوت نبوده، و ناراحت میشود؛ این همانطور که عرض کردم علامت بسیار خوبی است؛ اما نباید بیش از حد خودخوری کند، نباید در عذاب وجدان غرق شود، خدا برای توبه فقط یک شرط گذاشته: پشیمانی
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَيْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَسْتَغْفِرَ»؛ هیچ بنده ای نیست که گناه کند و سپس پشیمان شود، مگر آن که خداوند او را می بخشد قبل از آن که(به زبان) استفغار کند.(3)

پشیمانی بیش از حد، و غصه خوردن و خودخوری موجب گوشه گیری، ضعف اعتماد به نفس، افسردگی، منفی نگری، و خلاصه عدم موفقیت شما در آینده میشود. وقتی خدا با پشیمانی تان شما را بخشیده شما که نباید شما کاسه داغ تر از نباید بشوید.
تمام کسانی که توانسته اند این اعتیاد یا اعتیادهای دیگر را ترک کنند رمز موفقیتشان این بوده که به جای اینکه توی سر خودشان بزنند، خودشان را و توانایی هایشان را تشویق کرده اند.

اگر می خواهید موفق باشید دست از این عذاب وجدان های بی خودی و این تلقین کردن های بی جهت بردارید، از تحقیر نفس خودتان دست بردارید، از خود خوری ها و عذاب وجدان های بیش از حد دست بردارید، خود همین ها که به ظاهر خوب به نظر می آیند انسان معتاد را معتاد نگه میدارند.
وقتی خدا می گوید من با پشیمانی شما گناهتان را می بخشم خود خوری برای چه؟ وقتی قرار نیست با شکستن توبه گناهان گذشته دوباره برگردند یادآوری دوباره ی آنها چرا؟ انسانی که 2000 بار خودارضایی کرده و توبه کرده و پشیمان شده همه آنها پاک شده اند، از نظر نامه اعمال پاک است، اگر دوباره خودارضایی کرد فقط یک خودارضایی در نامه عملش دارد، چرا علاوه بر آن، 2000 خود ارضایی گذشته را هم مجددا به یاد می آورد؟

آنچه که انسان را در این میدان مبارزه با نفس نگه میدارد امید است، به همین خاطر شیطان در حیله ای با ظاهری خیرخواهانه امید را از بندگان گنهکار می گیرد، چون امید که گرفته شد آن شخص گمان می کند دیگر توان خروج نخواهد داشت لذا سعی می کند با شرایط کنار بیاید و این ا سرنوشت قطعی و غیر قابل تغییر خود می یابد...

نکته چهارم:
نقش دعا و توسل یک نقش کمکی است، مثل کلید turbo در اتومبیل، که تا حرکتی نباشد این کلید کار نخواهد کرد، اما وقتی اتومبیل در حال حرکت باشد این کلید بسیار تأثیرگذار خواهد بود، مردم ایران اگر در 8 سال جنگ به جای جبهه ها همه در مساجد جمع شده و دعا می کردند الان معلوم نبود ما در چه وضعیتی به سر می بردیم...! اما به میدان رفته و این دعاها را در سنگرها انجام دادند، تأثیر این جمع شدن جنگ و دعا آن شد که جهان را به تحیر واداشت! نتیجه جنگ برای هیچ کدام از تحلیلگران جنگ دنیا قابل باور نبوده و نیست!
بنابراین عوامل فردی و اجتماعی برای استجابت دعا باید حرکت کنند، برخی از عوامل به دست تک تک ما به تنهایی نیستند، که در نکته بعدی اشاره خواهد شد.

نکته پنجم:
اینطور نیست که مشکلاتی که انسان با آنها روبرو میشود همه اش تقصیر خودش باشد، در برخی از آنها واقعا انسان بی تقصیر است؛ اما چون در گرو یک اصلاح عمومی است خدا دعاها را مستجاب نمی کند تا انسان و جامعه به سمت اصلاح خود برود، خودش نیز تصریح فرموده:
«إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آنچه که مربوط به خودشان است را تغییر دهند.(4)

مثلا مسئله بیکاری: خب من اگر بیکار باشم و هی دعا می کنم که خدایا یک کار خوب برای من مهیا کن! در کنار من هزاران نفر دیگر هم این دعا و حاجت را از خدا دارند؛ اما از طرفی تحقق زمینه اشتغال در گرو تحقق شرایط آن است! وقتی دانشگاه ها بدون توجه به نیاز جامعه دانشجو جذب می کنند، و وقتی آمار جذب دختران در دانشگاه بالاتر از پسران باشد، زنان تشویق به اشتغال شوند، از واردات کالاهای مشابه داخلی ممانعت به عمل نیاید، و مردم در خرید به سمت کالاهای خارجی بروند خب طبیعتا زمینه اشتغال بسیار محدود خواهد شد! تحقق کار برای من و تمام کسانی که چنین دعایی دارند بدون اصلاح این موارد محال است! دقت کنید: محال است!
لذا حتی ممکن است خود انسان در عدم استجابتش مقصر نباشد، اما استجابت دعای او در گرو یک اصلاحات اجتماعی است.


نکته ششم:
مهمترین رکن موفقیت برای انسان هایی چون شما امید و مثبت اندیشی است؛ از هرگونه تفکری که بوی ناامیدی بدهد، و هرگونه افرادی که به شما افکار منفی انتقال می دهند دوری کنید.
بدانید موفقیت های بزرگ یک دفعه حاصل نمیشوند، و در گرو گام های کوچک هستند، و انگیزه شما برای برداشتن گام های بعدی در گرو داشتن امید است، پس هر موفقیتی در این مسیر ولو اینکه دو روز گناه نکردید را قدر دانسته و آن را کوچک نشمارید.
موفقیت هایتان را یادداشت کنید و جلوی چشمتان نگه دارید، تا امید روز به روز در شما پررنگ تر شود، تا بتوانید گام های بلندتر را بردارید، اما اگر به همان گام های کوچکتان نگاهی تحقیر آمیز بیندازید هرگز نخواهید توانست گام های بزرگتر را بردارید.

شما حتی اگر بتوانید یک تصویر مستهجن را نبینید، یا یک مدت کوتاهی خودارضایی نکنید این یک موفقیت است که باید ارزش آن دانسته شود، نباید آن را با کسی بسنجید که تا کنون خودارضایی نکرده، بلکه برای کسی که مثلا سه روز یک بار خودارضایی می کند، اگر این بشود چهار روز یک بار، این یک پیروزی بزرگ است؛ و باید کم کم از نظر کمّ و کیف بر آن بیفزاید. از کارشناسان مشاوره ما کمک بگیرید تا این دو گناه را ترک کنید.


نکته هفتم:
برای شما سمّ است که گمان کنید خدا دیگر به شما توجهی ندارد، چون عمده چیزی که انسان را در مسیر حق نگه می دارد همین اهمیت نگاه خداست، انسان اگر گمان کند که خدا دیگر به او نظر ندارد نابود میشود... دیگر ترمزی برای ارتکاب گناه نخواهد داشت...
این حیله ای است که شیطان خیلی روی آن سرمایه گذاری می کند.

بدانید اگر تمام عمرتان را در خودارضایی به سر ببرید تا زمانی که مشغول مبارزه هستید محبوب خدایید، اصلا این پست شما، این کلماتتان، تمامش نشان از توجه خدا دارد، ولو اینکه شما نبینید، اما من به وضوح دارم می بینم...

فقر شما هم علامت عدم محبوبیت نیست، شاید شما پیش خدا خیلی عزیزتر از اون کسانی باشید که ژن خوب هستند و بی هیچ دغدغه ای ازدواج می کنند و خودارضایی هم نمی کنند، کسانی که مهمانی های مجلل و مراسم عروسی لاکچری شون به راهه و مسافرت های خارجی شون برقراره...
اما عزت در نگاه خدا اینها نیست، اصلا من سکوت می کنم، و به بیان سخن خود خداوند بسنده میکنم، آنجا که فرمود:

«وَ لَوْ لَا أَن يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن يَكْفُرُ بِالرَّحْمَانِ لِبُيُوتهِِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَيهَْا يَظْهَرُونَ* وَ لِبُيُوتهِِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَيهَْا يَتَّكُِونَ* وَ زُخْرُفًا وَ إِن كُلُّ ذَالِكَ لَمَّا مَتَاعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِين‏»(5)
ترجمه: و اگر بیم آن نبود كه همه مردم کافر شوند، ما براى خانه‏هاى كافران سقف‏هايى از نقره قرار مى‏داديم و نردبان‏هايى كه با آن بر بالاى خانه‏ها برآيند. و براى خانه‏هايشان [نيز] درها و تخت‏هايى [از نقره مى‏ساختيم‏] كه بر آن تكيه زنند، و [براى خانه‏ها و زندگى آنان‏] زر و زيور [قرار مى‏داديم‏]، ولى همه اين‏ها جز كالاى اندك زندگى دنيا نيست، و آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است‏.

من همیشه برای بیان این روایتی که الان می خواهم عرض کنم از خداوند خجالت می کشم، اگر روایت نبود نمی گفتم، اما اولیای او فرموده اند خداوند که همه چیز برای خود اوست و ما طلبی از او نداریم، روز قیامت از بنده فقیرش عذر خواهی میکند:

«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَيَعْتَذِرُ إِلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلَى أَخِيهِ فَيَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا أَحْوَجْتُكَ فِي الدُّنْيَا مِنْ هَوَانٍ كَانَ بِكَ عَلَيَّ فَارْفَعْ هَذَا السَّجْفَ فَانْظُرْ إِلَى مَا عَوَّضْتُكَ مِنَ الدُّنْيَا قَالَ فَيَرْفَعُ فَيَقُولُ مَا ضَرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي مَعَ مَا عَوَّضْتَنِي‏»؛ همانا روز قیامت خداوند از بنده مؤمن که در دنیا فقیر و محتاج بوده دلجویی می‌کند چنان که برادری از برادرش عذر می‌خواهد. خداوند به او می‌فرماید: به عزت و جلالم سوگند! تو را به خاطر اهانت و خواری‌ات در نظرم محتاج کردم؛ پس پرده‌ها را بردار و ببین به جای دنیا چه چیزها به تو داده‌ام. (6)

خدا خیلی با دقت احوال مومنین فقیرش را زیر نظر دارد، حسین بن کثیر خزّاز می گوید امام صادق(علیه السلام) از من پرسید:
«قَالَ لِي أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ أَ مَا تَرَى الْفَاكِهَةَ تُبَاعُ وَ الشَّيْ‏ءَ مِمَّا تَشْتَهِيهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ أَمَا إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ حَسَنَةً»؛ آیا تا به حال به بازار نرفته ای که ببینی میوه یا آنچه که تو به آن میل داری فروخته میشود(و تو توان خرید نداری؟) عرض کردم: بله؛ فرمود: تو برای تمام آن چیزهایی که می بینی و توان خرید آن را نداری در قیامت پاداش خواهی داشت.(7)

در روایت دیگری امام رضا(علیه السلام) می فرمایند کسی که به فقیری سلام کند اما این سلام کردنش با سلام کردن به ثروتمندان فرق کند روز قیامت خدا را غضبناک ملاقات خواهد کرد! نه اینکه سلام نکند ها! فقط لحن سلام کردنش به گرمی سلام کردن به ثروتمندان نباشد!(8)

نکته هشتم:
من شما را درک می کنم که برای تحصیل تا کارشناسی ارشد چقدر سختی کشیده و تلاش کرده اید، اما نباید در ایده آل هایمان غرق شویم، کمی هم باید واقع نگر باشیم، حقیقتش این است که دانشگاه های ما اشتباه کرده اند، در این شکی نیست، اما اکنون باید چه کنیم؟ آنچه که در آرمان های ما بوده و خوب هم بوده بالاخره به خاطر اشتباهات یا هر چیزی محقق نشده، باید الان را ببینیم، باید ببینیم بالاخره الان باید چه کنیم؟
توقع مان را برای کار کاهش دهیم، نباید اجازه بدهیم مدرک ما برای ما توقع ایجاد کند، من نمیدانم شما فارغ التحصیل چه رشته ای هستید، اگر می توانید در رشته خودتان، وگرنه یک کار دیگر، در یک جای دیگر ! اینکه به امید مدرک مان بمانیم اشتباه است.

من نمی خواهم شما را قضاوت کنم اما اطرافم را که نگاه می کنم می بینیم همه منتظر هستند متناسب با مدرکشان یک کار پیدا شود، یکی نیست بگوید بابا مگر جذب شما به عنوان دانشجو متناسب با نیاز بوده و نیاز سنجی شده که الان منتظر چنین نتیجه ای هستید؟!
یک کاری را شروع کنید کم کم پس انداز کنید، خودتان تولیدی راه بیندازید، و...؛ اینها آرمان نیست، جدیت در هر کاری موفقی را به دنبال خواهد داشت. یکی از رفقای من هفت، هشت سال پیش یک ساندویچی ساده داشت، اما افکار بلندی داشت وبه فکر رقابت با مغازه های معتبر در این حوزه بود، امروز دو شعبه و حدود 20 کارگر دارد.
چرا ما گاهی از برخی کارها به بهانه مدرک ابا داریم؟! شما با یک کار کوچک را شروع کنید، اما به فکر گسترش آن باشید.

نکته نهم:
من نمیدانم شما در چه شهر و چه منطقه ای هستید، اما هستند بسیاری از دخترانی که توقعات بسیار پایینی دارند، و خانواده های آنها هم همین که بدانند پسری که به خواستگاری آمده جربزه کار کردن را دارد و به دنبال کار است موافقت می کنند، خصوصا در شهرهای کوچکتر این مورد ها بیشتر به چشم می آید. می توانید عقد کنید، که هم نیازتان بر طرف شود، هم موقتا زیر بار مخارج نروید و هم انگیزه مضاعفی برای کار پیدا کنید، و هم این خودش مایه برکت خواهد شد و در دوران نامزدی هم فرصت برای کار و سرمایه خواهید داشت.

نکته دهم:
دست از دعا برندارید، چرا که اولا:
گاهی دعا مستجاب شده اما اعطای آن به خاطر تحقق شرایط یا مسائلی مانند آن به تأخیر می افتد، همانطور که اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام) می پرسد: «يُسْتَجَابُ لِلرَّجُلِ الدُّعَاءُ ثُمَّ يُؤَخَّرُ قَالَ نَعَمْ عِشْرُونَ سَنَةً»عرض کردم می شود دعای بنده ای استجابت شود و إعطاء آن به تأخیر بیفتد، فرمود: بله،(حتی تا) 20 سال»(9)

و ثانیا تا در حال دعا هستید تحت عنایت و توجه خداوند قرار دارید و این اصلا نشانه محبوبیت شماست، همانطور که پیامبر (ص) می فرمایند:‏ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ السَّائِلَ اللَّحُوح‏»؛ خداوند دعا کننده ای که بر خواسته اش اصرار می ورزد را دوست دارد.(10)

و در روایتی دیگر می فرمایند:
«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ أَوْ لَمْ يُسْتَجَبْ لَه»؛ خدا رحمت کند بنده ای که هنگامی که چیزی از خداوند طلب می کند بر دعای بر آن اصرار می ورزد، چه مستجاب شود، و چه مستجاب نشود. (11)
پس به جای ناامیدی، شور و نشاط و تلاش و امید به زندگی تان بدهید، و ضمن دعا و توکل و توسل به خداوند اعتماد داشته باشید.



پی نوشت ها:
1. ورام، مسعود بن عيسى‏، تنبیه الخواطر(مجموعه ورام)، مكتبه فقيه‏، قم، چاپ اول، 1410ق، ج1، ص183.
2. شرح:6/94.
3. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص427.
4. رعد:11/13.
5. زخرف:43/ 33-35.
6. الکافی، ج2، ص264، ح18.
7. همان، ج2، ص264، ح17
8. صدوق، محمد بن علی، الأمالی، نشر كتابچى‏، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص442
9. حلی، احمد بن فهد، عدة الداعی، دار الكتب الإسلامي‏، تهران، چاپ اول، 1407ق، ص203.
10. همان، ص155.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج90، ص375.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63325&p=993695&viewfull=1#post993695