گناه افراد چگونه بر زندگی و باور اطرافیان تاثیر میگذارد؟



پرسش: بارها شاهد بودم که گناه برخی افراد چگونه بر زندگی و باور افراد کم خرد تاثیر گذاشته است. این مسئله از نگاه قرآن و سنت چگونه است؟

پاسخ: تاثیرات گناه در یک تقسیم بندی کلی به تاثیراتی که بر روی خود گناهکار دارد و تاثیراتی که بر روی دیگران میگذارد، تقسیم میشود. تاثیرات گناه بر روی خود گناهکار از موضوع بحث خارج است. اما تاثیراتی که بر روی دیگران میگذارد نیز به تاثیرات مادی و معنوی تقسیم میشود. تاثیرات مادی نیز از موضوع تاپیک خارج است. بنابراین ما به دنبال یافتن تاثیراتی هستیم که ممکن است گناه یک فرد بر ایمان و عاقبت به خیری دیگران داشته باشد. البته همانطوری که پرسشگر نیز اشاره کردند در این تاثیرپذیری منفی فقط گناهکار دخیل نیست بلکه معمولا یک سوء اختیار و زمینه منفی در فرد تاثیرپذیر نیز وجود دارد. حداقل این تاثیرگذاری از 7 جهت است:


1. موقعیت ویژه فرد گناهکار نسبت به دین و اولیای دینی
برخی افراد عملکرد بد منسوبین به دین مثل سادات، علمای دینی، مسئولین حکومت اسلامی و .... را به پای دین میگذارند و به این ترتیب گناه چنین افرادی میتواند به دینداری آنها لطمه بزند. امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحاب خود می فرمایند: إِنَّ الْحَسَنَ‏ مِنْ‏ كُلِ‏ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ لِمَكَانِكَ مِنَّا وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَحُ لِمَكَانِكَ مِنَّا. نیکی از هر کسی نیکو است اما از تو نیکوتر است، به خاطر نسبت و ارتباطی که با ما داری. و زشتی از هر کسی زشت است اما از تو زشت تر. به خاطر موقعیتی که نسبت به ما داری. (1)

2. الگوگیری
در موارد دیگری فردی گناهی مرتکب میشود و انتسابی هم به دین ندارد اما یک شخصیت شاخص و محبوب است. افرادی که به آن شخصیت به هر دلیلی تعلق خاطر دارند خواسته یا ناخواسته از همه رفتارهای او از جمله گناهانش الگوگیری میکنند. امیرالمومنین (علیه السلام) میفرمایند: مَنْ‏ نَصَبَ‏ نَفْسَهُ‏ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِه. کسی که خود را پیشوا و الگوی دیگران قرار میدهد باید قبل از اینکه به آنها چیزی یاد دهد خود را تحت تعلیم و تربیت قرار دهد.(2)

3. یادگیری مشاهده ای
علاوه بر الگوگیری که معمولا تحت شرایط خاصی رقم میخورد، یادگیری مشاهده ای در وسعت و عمومیت بیشتری موجب تاثیر پذیری از گناه و گناهکار میشود.
عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: كُنَّا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْحِيرَةِ حِينَ قَدِمَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ فَخَتَنَ بَعْضُ الْقُوَّادِ ابْناً لَهُ وَ صَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا النَّاسَ وَ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَنْ دُعِيَ فَبَيْنَا هُوَ عَلَى الْمَائِدَةِ يَأْكُلُ وَ مَعَهُ عِدَّةٌ عَلَى الْمَائِدَةِ فَاسْتَسْقَى رَجُلٌ مِنْهُمْ مَاءً فَأُتِيَ بِقَدَحٍ فِيهِ شَرَابٌ لَهُمْ فَلَمَّا أَنْ صَارَ الْقَدَحُ‏ فِي‏ يَدِ الرَّجُلِ‏ قَامَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَائِدَةِ فَسُئِلَ عَنْ قِيَامِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَلْعُونٌ مَنْ جَلَسَ عَلَى مَائِدَةٍ يُشْرَبُ عَلَيْهَا الْخَمْرُ.(3)

هارون بن جهم نقل میکند: در حیره در خدمت حضرت صادق (علیه السلام) بوديم در زمانی كه به نزد منصور آمده بود. يكى از سرهنگان بچه‏ اش را ختنه کرد. در میهمانی که ترتیب داده بود حضرت نیز جز دعوت شدگان بودند. بر سر سفره در حالی كه میهمانان مشغول خوردن غذا بودند يك نفر از آنها آب خواست. قدحى از شراب آوردند. همين كه قدح به دست آن مرد رسيد، امام صادق (عليه السّلام) از جاى حركت نمود. پرسيدند آقا چرا حركت كرديد؟ فرمود: پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ملعون است كسى كه سر سفره ‏اى بنشيند كه شراب در آن سفره خورده می شود.
علت حرمت چنین کاری هم میتواند تایید گناه باشد و هم تاثیر منفی که از یادگیری مشاهده ای به وجود می آید.

4. ایجاد جو گناه آلود
گاهی اوقات بر اثر کثرت گناه و گناهکار امنیت اخلاقی و دینی در جامعه دچار خدشه و دگرگونی میشود. در این شرایط تاثیرپذیری از گناه به حداکثر خود میرسد و البته ارزشمندی دینداری نیز بالا میرود.
امام کاظم(علیه السلام) به فضل بن یوسف میفرماید: لَا تَكُنْ إِمَّعَةً قُلْتُ وَ مَا الْإِمَّعَةُ قَالَ لَا تَقُلْ أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا كَوَاحِدٍ مِنَ النَّاس‏.(4) اَمِعة نباش. عرض کردم: امعه یعنی چه؟ فرمود: نگو من هم مثل بقیه هستم. من هم یکی از مردم هستم.

5. ریختن قبح گناه
یکی از خیانت های گناهکار در حق اطرافیان خود، عادی سازی گناه و ریختن قبح و زشتی آن است. این مسئله باعث میشود معروف و منکر مساوی جلوه داده شود و یا حتی جای آنها با یکدیگر عوض شود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرمایند: كَيْفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شُبَّانُكُمْ‏ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ قِيلَ لَهُ وَ يَكُونُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ وَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ وَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً. چگونه باشيد آنگاه كه زنانتان فاسد و جوانانتان فاسق گردند و شما هم امر به معروف و نهى از منكر ننماييد؟ گفتند: اى پيامبر خدا، چنين چيزى امكان دارد؟! فرمود: آرى، بدتر از اين هم ممكن است، چگونه باشيد آنگاه كه امر به منكر و نهى از معروف كنيد؟! گفتند: اى پيامبر خدا، مگر چنين چيزى می شود؟! فرمود: آرى، از اين بدتر نيز می شود زمانى كه معروف را منكر و منكر را معروف بپنداريد.(5)

6. احساس امنیت گناهکار به پشت گرمی کثرت مرتکبین گناه
گاهی اوقات گناه دیگران جرات فرد را در ارتکاب آن افزایش می دهد. با خود میگوید مگر میشود خداوند این همه آدم را عذاب کند؟!
خداوند می فرماید : وَ لَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُون‏.(6) با هم بودن شما در عذاب هیچ کمکی به شما نمیکند! چرا که همگی شما ظلم کردید.

7. فرار از نهی از منکر و شریک شدن در عذاب گناهکار
آخرین آتشی که از گناهکار ممکن است دامان بقیه را فرا بگیرد و آنها را در عذاب او سهیم گرداند ترک وظیفه نهی از منکر در قبال آنها است. قرآن گفتگویی را از اقوام و ادیان گذشته به تصویر میکشد:
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتي‏ كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتيهِمْ حيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُون‏ وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُون‏ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُون‏.
و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس! زمانى كه آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا می ‏كردند. همان هنگام كه ماهيانشان، روز شنبه (كه روز تعطيل و استراحت و عبادت و ممنوعیت شکار بود، بر سطح آب،) آشكار می شدند امّا در غير روز شنبه، به سراغ آنها نمی ‏آمدند. اين چنين آنها را به چيزى آزمايش كرديم كه نافرمانى می كردند!(در روز شنبه آنها را در آب شکار می کردند و در روز یکشنبه از آب بیرون میکشیدند. عده ای که این کار را مخالفت با حکم خدا می دانستند آنها را اندرز دادند.) و (به ياد آر) هنگامى را كه گروهى از آنها (به گروه ديگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهكار) را اندرز می دهيد كه سرانجام خداوند آنها را هلاك خواهد كرد، يا به عذاب شديدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذاريد تا نابود شوند!)» گفتند: « (اين اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسئوليت) در پيشگاه پروردگار شماست بعلاوه شايد آنها (بپذيرند، و از گناه باز ايستند، و) تقوا پيشه كنند!» امّا هنگامى كه تذكراتى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، (لحظه عذاب فرا رسيد و تنها) کسانی را که نهی از منکر کردند نجات بخشيديم و كسانى را كه ستم كردند، بخاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم.(7)

پی نوشت ها:
1. حلى، رضى الدين على بن يوسف بن المطهر، العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى‏، ص153.
2. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن(1104ق)، وسائل الشیعة، قم،موسسه آل البیت، ج‏16، ص151.
3. کلینی، محمد بن یعقوب(321ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏6، ص268.
4. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، ‏تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، ص413.
5. همان، ص49.
6. سوره زخرف(43)، آیه 39.
7. سوره اعراف(7)، آیه 163-165
.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62851&p=987248&viewfull=1#post987248