وسواس فکری در مورد مسئله شرک



پرسش:

مشکل من این است که وقتی زیارت نامه ای را می خوانم و می بینم یکی از صفات خدا به یکی از امامان نسبت داده شده، می ترسم که این کار شرک باشد. می دانم که خدا شرک را نمی بخشد. مثلا در زیارت آل یاسین، عبارت «دیّانَ دینه» در مورد امام زمان آمده است؛ در صورتی که «دیّان» صفت خدا است. در کلّ وسواس دارم که هر چیزی را می خوانم می ترسم شرک باشد و گناه کرده باشم. به خاطر این وسواس، تعداد زیادی از دعاها را نمی خوانم. لطفا راهنمایی ام کنید.



پاسخ:
قرآن کریم از قول لقمان حکیم می فرماید: (لاتُشرِک باللهِ إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیمٌ) یعنی:«به خدا شرک نَوَرز که شرک به خدا ظلم بزرگی است»(1). درست است که شرک به خداوند متعال گناه بزرگی است، اما باید معنای شرک را به درستی فهمید.
نامهای خداوند متعال بر دو دسته اند: دسته اول اسم هایی هستند که فقط در مورد خداوند متعال صادق هستند و هیچ موجود دیگری شایستگیِ آنها را ندارد؛ مانند: الله، اِله، معبود، خالق، مُستَعان.

اما دسته دوم نام های خداوند متعال اسم هایی هستند که می توان به غیر خدا نیز اِطلاق نمود؛ مانند: حَلیم، رَءُوف، رَحیم. بهترین دلیل برای جایز بودنِ اطلاق این نام ها بر غیر خداوند متعال، متن قرآن کریم است که در آیاتی این نام ها [که در علم صرفِ زبان عربی صفت هستند] به پیامبران الهی نسبت داده شده اند. مثلا در سوره مبارکه هود، خداوند متعال می فرماید: (إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ)؛ یعنی «همانا ابراهیم مردی بردبار و دلسوز و بازگشت کننده بسوی خدا بود»(2)؛ یا در سوره مبارکه توبه خداوند متعال می فرماید: (لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ)؛ یعنی «به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است»(3).


کلمه «دیّان» از دسته دوم است، زیرا «دیّان» به معنای «حاکم و قاضی» می باشد. پس اطلاق و آوردنِ این صفت برای امام زمان (علیه آلافُ التّحیّة و الثناء) جایز می باشد. زیرا آن حضرت در میان مردم به حقّ حُکم می نماید و با عدالت قضاوت می کند.
هر مخلوقی می تواند صفاتی نیکو، مانند: رحیم، رؤوف و حلیم و بردبار، را به مخلوقی دیگر نسبت دهد؛ ولی آیا آن فرد شایسته این صفات است و آیا این صفات نیکو در مورد او صِدق می کند؟
افرادی که بر اثر تقوای زیاد به مرحله ای از بندگی رسیده اند که خداوند متعال آنها را برای هدایت سایر بندگانش برگزیده، وقتی صفتِ نیکویی را در موردِ انسانی به کار می برند، آن صفت واقعا در آن فرد وجود دارد.
خداوند متعال در قرآن کریم، درباره پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: (وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى) یعنی « و [پیامبراکرم] از سر هوس سخن نمى‏ گويد»(4). بنابراین وقتی پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد حضرت امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) می فرماید:«
أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ
» یعنی «من شهر علمم و علي درِ آن شهر است. هر که دنبال علم است، بايد از اين در وارد شود»(5)، واقعا حضرت امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) «باب علم النبیّ» است.
برای خواندن دعا و ارتباط با خداوند متعال، بهترین کتابْ «مفاتیح الجنان» است که مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی آن را گردآوری نموده است. ایشان انسانی بسیار باتقوا بود و در حدیث شناسی و سایر علوم اسلامی بسیار تبحّر داشت.


همان طور که گفتید، حساسیّتِ شما نسبت به عباراتی که در دعاها آمده، نوعی «وسواس فکری» است. کلمه «وسواس» از «وَسوَسة» گرفته شده که به معنای القائاتِ شیطانی می باشد. در قرآن کریم، در سوره مبارکه ناس، وسواس به خنّاس (شیاطین) نسبت داده شده است(6). توصیه اکید می نمایم که با این «افکار مزاحم» مبارزه کنید و سعی نمایید آنها را خنثی نمایید؛ زیرا ادامه این وضعیت شما را به جایی می کشاند که مجبور می شوید برای از بین بردن این افکار، از دارو و راه های سخت دیگر استفاده کنید. وسواس افکارِ مزاحمی هستند که به ذهن خطور می کنند. شاید نتوان مانع خطور افکار مزاحم به ذهن شد، ولی می توان کاری کرد که آن افکار را کنترل نمود و توجه را به سوی افکار سازنده تری هدایت کرد. برای کنترل افکارِ مزاحم و برگرداندنِ توجه از آنها شش راهکار روانشناختی خدمتتان بیان می شود:


1- تمرکز بر یک شیء:
در این روش، وقتی فکر مزاحم به ذهنتان خطور کرد، توجه خود را بر یک شیء (مثلا یک گلدان پر از گل) متمرکز کنید و با جزئیاتِ هر چه بیشتر آن را برای خود توصیف نمایید. می توانید این سؤال ها را از خود بپرسید:«آن شیء دقیقا کجاست؟اندازه اش چقدر است؟چه رنگی است؟از چه ساخته شده؟به چه دردی می خورد؟»و غیره.
2- آگاهیِ حسّی:
در این روش، باید محیط اطراف خود را به صورت یک کلّ مورد توجه قرار دهید و از همه حواسّ پنج گانه خود استفاده کنید. می توانید از خود بپرسید:« در اطرافم چه چیزهایی وجود دارد؟ در اطرافم چه می بینم؟ چه صداهایی می شنونم؟ در بدنم چه حس می کنم؟ آیا لباسم را حس می کنم؟ چه بویی به مشامم می رسد؟و ...».
3- تمرین های ذهنی:
تمرین هایی مانند: هفت تا هفت تا از هزار کم کردن، یادآوریِ جانورانی که نامشان با حرف خاصی شروع می شود و غیره. هیچ چیز به اندازه مشغول کردن، شما را از فکرکردن به امور بی فایده دور نمی کند. هر قدر آدم توانمندی باشید و قدرت فکرکردن همزمان به چند موضوع داشته باشید، وقتی ذهنتان به معنای واقعی درگیر کار شود؛ نمی توانید آن مسأله بی فایده را در اولویت فکرکردن قرار دهید.


4- خاطرات و خیالپردازی های خوشایند:
می توان از خاطرات خوشایندِ گذشته (مثل خاطرات تعطیلات) و نیز خیالپردازی ها (اگر خدا بخواهد و به مشهد مقدس سفر کنم، چه کار می کنم؟) برای برگرداندن توجه از افکارِ مزاحم استفاده کرد.
5- وارد گروه های مفید شوید:
برای خلاصی از شرّ افکار مزاحم، در جمع های مفید شرکت کنید. در جمع بودن، تاثیر بسیار زیادی در فکرنکردن به یک موضوع خاص دارد. بهتر است جمعی را انتخاب کنید که در ابتدا آشنایی کمی با آنها دارید تا به صورت جدی تری وارد مسایل گروه شوید. با توجه به علاقه تان می توانید دوستان جدیدی پیدا کنید. عضویت در گروه ها و انجمن های مختلف ورزشی، ادبی، هنری و علمی می تواند بسیار مفید باشد.


6- فعالیت های جالب:
می توان از کارهایی که ذهن و جسم را به یک اندازه مشغول می کنند، برای برگرداندن توجه از افکار مزاحم استفاده کرد. مثلا می توانید جدول یا پازل حل کنید، روش حلّ مکعب روبیک یا جدول سودوکو را یاد بگیرید و تمرین نمایید. ورزش های مفید انجام دهید. ورزش کردن باعث افزایش فعالیت و نیز ارتقای انگیزه پیشرفت می شود. منظور ورزش هایی است که تحرک زیادی می طلبد. طناب زنی کنید. ورزش های هوازی انجام دهید که سوخت و ساز بدنتان را بیشتر می کند و گردش اکسیژن را افزایش می دهد.
با تمرین و ممارست در این فعالیت ها می توانید از شرّ افکار مزاحم خلاص شوید.


منابع:

1: سوره مبارکه لقمان، آیه 13
2: سوره مبارکه هود، آیه75
3: سوره مبارکه توبه، آیه128
4: سوره مبارکه نجم، آیه 3

5: محمد بن عبدالله المعروف بالحاکم النیشابوری، المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۳۸، ح ۴۶۳۹، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1411
6: سوره مبارکه ناس، آیه 4.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62623&p=984431&viewfull=1#post984431