رابطه اخلاق و دین چگونه است؟



پرسش:
این سخن از آلبرت اینشتین نقل شده: مذهب باید ازانسان موجودی صبورتر آزادتر مهربان‌تر ودلیرتر بسازد اگرمذهبی‌ نتوانست اینکار را انجام دهد، چیزی جز شر، پلیدی و حقّه‌بازی نیست! آیا چنین انتظاری از مذهب درست است یا خیر؟


پاسخ:
برای پاسخ به پرسش مذکور، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

1. مقدمتا برای پاسخ به این پرسش، به نسبت دین و اخلاق می پردازیم. درباره نسبت دین و اخلاق دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است از جمله: اینهمانی دین و اخلاق، استنتاج دین از اخلاق، استنتاج اخلاق از دین، همپوشانی و تکیمل کنندگی دین و اخلاق از جهت معرفتی و اجرایی(1). در ادامه، نظریه اخیر که نظریه مقبولی است را بیشتر توضیح می دهیم.

2. همپوشانی دین و اخلاق بدین معنا است که اگرچه دین و اخلاق ثبوتا و اثباتا از هم مستقلند اما هر یک از آنها می توانند در فهم و اجرای دیگری موثر باشند.

2-1 توضیح بیشتر این که اخلاق ذاتا مستقل از دین و اراده تشریعی خداوند است و به همین جهت، حتی خداناباوران و ملحدان نیز اخلاق را پاس می دارند. برای شناخت اصول اخلاقی نیز نیازی به دین نیست چرا که عموما مردم کلیات اخلاقی را عقلا درک می کنند و نیازی به تعلیم و یادگیری ندارند. اما با این حال، دین و اخلاق می توانند به همدیگر کمک کنند بدین بیان که برخی از تعالیم اخلاقی و باید و نباید، شاید مورد اختلاف واقع شود؛ مثلا این که زنان تا چه حدی باید خودشان را بپوشانند تا عفت آنها مخدوش نشود، اختلاف رخ می دهد؛ اما وقتی به دین مراجعه می کنیم و به علم الهی استناد می جوییم، این اختلافات مرتفع شده و وظیفه اخلاقی و هنجاری ما مشخص می شود.

2-2 همچنین دینداری و خداباوری می توانند به لحاظ اجرایی نیز به اخلاقی زیستن نیز کمک کنند چرا که خداباوری این اطمینان را به شخص می دهد که اخلاقی زیستنش ماجور است و روزی جبران می شود. از این رو، اگر کسی اخلاقی زیست و در دنیا متضرّر شد، مطمئن است که خداوند اجر او را جبران می کند. بنابراین، خداباوری و دینداری، به اخلاقی زیستن کمک می کنند.

2-3 همچنین اخلاقی زیستن به دینداری و خداباوری کمک می کنند؛ هم از جهت معرفتی و هم از جهت اجرایی. از جهت معرفتی کمک می کند چرا که برای تشخیص دین حق از دین باطل، یکی از معیارهای مهم و راهگشا، اخلاقی بودن دین است بدین بیان که دین مورد نظر، برخلاف اصول قطعی اخلاقی نباشد. در این صورت، اگر دینی برخلاف اصول قطعی اخلاقی باشد، آن دین حتما از سوی خداوند نازل نشده است چرا که خداوند حکیم است و کار غیراخلاقی انجام نمی دهد.

2-4 همچنین به لحاظ اجرایی نیز اخلاق به دینداری کمک می کند چرا که کسی که اخلاقی است و به بایدها و نبایدهای اخلاقی اهتمام می ورزد، آسانتر می تواند دیندارانه زندگی کند و خودش را به به حدودی مقید بسازد. کوتاه سخن این که دین و اخلاق به لحاظ اجرایی و معرفتی همپوشانی دارند و کمک کار همدیگرند. (2)

3. اینک به اصل مساله باز می گردیم. مسلما صبوری و مهربانی و دلیری از فضایل و ملکات اخلاقی هستند و دین حقانی و الهی، باید آنها را محترم بشمارد و تقویت و حمایت نماید. اما با این حال، حدود و حیطه صبوری و مهربانی و دلیری گاهی مورد بحث و نظر قرار می گیرد که در تعیین حدودشان، دین می تواند نقش محوری ایفاء نماید. در واقع، اخلاقیات تا جایی محوریت دارند که حکمشان قطعی و یقینی باشد اما در غیر این صورت، نقش محوری ندارند و نصوص دینی بر آنها ارجحیت دارد چرا که آنچه حائز اهمیت است و محوریت دارد، علم و یقین است نه ظن و گمان(3).

4. برای نمونه، دین اسلام به صبوری تاکید ویژه ای کرده است و مکررا مومنان را به صبوری سفارش کرده است و درود و صلوات خودش را بر آنها فروفرستاده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ؛ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ؛ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(4) قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مى‏كنيم؛ و بشارت ده به استقامت‏كنندگان. آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‏رسد، مى‏گويند: ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او بازمى‏گرديم. اينها، همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدايت‏ يافتگان.

اما با این حال، دین اسلام انفعال و سکوت در برابر ظالمان را نهی کرده است و فرمانبری از آنها را مردود دانسته است. اگر ظلم کسی ثابت شود، آن ظلم یکی از مهم‌ترین مصادیق منکر بوده و دیگر سکوت در مقابل آن جایز نخواهد بود بلکه مشمول نهی از منکر است که وظیفه هر مسلمانی است. در همین راستا، کسی که به بهانه صبوری، در برابر ظلم سکوت کند، شریک ظلم قلمداد شده است. در آیۀ 183سورۀ آل عمران، افرادی به عنوان قاتلان پیامبران معرفی شده‌اند که دخالت مستقیمی در وقوع قتل نداشتند، اما با این وجود مورد اعتراض قرار گرفتند: «بگو قطعاً پیش از من، پیامبرانى بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، براى شما آوردند. اگر راست مى‏گویید، پس چرا آنان را کشتید؟». حضرت صادق(ع) فرمودند این اتهام وارده به بنی اسرائیل به دلیل آن بود که نسل‌های بعدی نیز حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند.(5) بر همین اساس، اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایه‌ی حکمت، اندرز و آرامش است،(6) اما در برخورد با ظالمان شیوه‌ی گفت‌وگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش می‌گیرد: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد».(7)

5. بر همین اساس، در مورد دلیری و مهربانی نیز می توان به این نکته اشاره کرد که اگرچه دین اسلام اصل دلیری و مهربانی را پذیرفته است اما برای آن قید و قیودی را مشخص کرده است که گاهی عقول بشری در آنها حکم صریح و قطعی ندارد. شاید به ذهن برسد که در برابر دشمن باید مهربانی کرد و یا ایرادی ندارد که گاهی در برابر مومنان سخت گیری ناموجه نمود اما دین اسلام صراحتا با این دیدگاه مخالف است و بر وحدت امت اسلامی و مهر و محبت آنها با یکدیگر و شدت و دشمنی با دشمنان حکم می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»(8)؛ محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند.

6. در مورد آزادی نیز گفتنی است که تردیدی نیست که دین اسلام براي آزادي بيان، اصالت و قداست ممتازي قائل شده است و آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند. آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفت‏وگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن، امر به معروف و نهي از منکر، مشورت، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مى‏شوند. در ادامه، برخی از این آیات را مرور می کنیم:
الف. برهان طلبي: قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مى‏خواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»(9)
ب. نهي از کتمان حقيقت: خداوند در موارد متعدد، کساني را که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است: «لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون»(10). مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.
ج. گزينش بهترين: خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الألبابِ».(11) تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.
د. جدال احسن: اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم: «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِي أَحْسَنُ»(12)؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن. تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد. بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.
آیاتی که متمضن آزادی بیان هستند، بیش از این موارد می باشند که بررسی تفصیلی آنها در این مقال نمی گنجد. اما با این حال، با مراجعه به متون دینی درمی یابیم که در دین اسلام آزادی بیان مقید به قیودی است: الف. ممنوعیت توهين به مقدسات؛ ب. ممنوعیت هتك افراد؛ ج. حفظ اصول و موازين اخلاقي؛ د. ممنوعيت توطئه و براندازي؛ هـ . ضرورت حفظ نظام جامعه و قانون.(13)


7. کوتاه سخن این که دین اسلام دین اخلاقی است و نمی تواند اصول مسلم اخلاقی را نقض نماید اما با این حال، از آن جایی که اخلاقیات قید و قیودی دارند که عقول بشری در آنها مختلف است، دیندار مستند به علم الهی که در ادیان الهی متجلی شده است، حدود اخلاقیات را مشخص می کند و به آنها پایبند می گردد. از این رو، صبوری و دلیری و مهربانی و آزادی در اسلام مورد تاکید قرار گرفته است ولی با این حال، برای آن قید و قیودی نیز در نظر گرفته شده است که یک دیندار به آن پایبند است. از این رو، اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، برگذشتن از قید و قیود مقبول در اسلام است، این مدعا قابل قبول نیست؛ اما اگر منظور از صبورتر و آزادتر و دلیرتر و مهربانتر، اهتمام بیشتر به اخلاقیات در چارچوب مشروع است، سخن قابل قبولی است.

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: عالمی، سید محمد، رابطه دین و اخلاق (بررسی دیدگاه‌ها در مناسبات دین و اخلاق)، انتشارات بوستان کتاب.
2. خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید با رویکرد اسلامی، دفتر نشر معارف، صص472-497.
3. «إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني‏ مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِما يَفْعَلُون»(یونس/ 36)؛ گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نياز نمى‏سازد(و به حق نمى‏رساند). به يقين، خداوند از آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است.
4. بقره/ 155-157.
5. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، المطبعة العلمیة، ج‏1، ص 209.
6. نحل/ 125.
7. نساء/ 148.
8. فتح/ 29.
9. بقره/ 111.
10. آل عمران/ 71.
11. زمر/ 18.
12. نحل/ 125.
13. برای مطالعه بیشتر، رک: اسحاقی، سيد حسين، آزادي در اسلام و غرب، مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=62381&p=980632&viewfull=1#post980632