چرا ابراهیم ابن مالک اشتر، به کمک مختار نرفت؟



پرسش
چرا ابراهیم ابن مالک اشتر، مختار را در نبرد با زبیریان یاری نکرد و بعدها به زبیریان پیوست؟


پاسخ:
یکی از ابهامات تاریخی در مورد «ابراهیم اشتر» عدم همراهی وی با «مختار» در نبرد با «زبیریان» است. در این باره فقر منابع تاریخی باعث عدم شفافیت این موضوع شده است. برای یافتن عوامل کناره گیری «ابراهیم اشتر» از «مختار» باید منابع تاریخی دست اول را بررسی کرد تا بتوان به تحلیلی در این موضوع دست یافت.
بنابر نظر «ابن اعثم» در «الفتوح» مدت زیادی از پیروزی «مختار» بر «عبیدالله بن زیاد» نگذشته بود که «مصعب بن زبیر» به قصد نبرد با «مختار» و تسخیر «کوفه» عازم این شهر شد. دراین نبرد، «ابراهیم اشتر»، «مختار» را تنها گذاشت و او را یاری نکرد. از منابع تاریخی استفاده میشود که «مختار» در زمان نبرد با «مصعب» نیاز مبرم به «ابراهیم» داشت. حتی وی شخصی را به دنبال «ابراهیم» فرستاد، اما از یاری او ناامید شد.[1]
«عمیر بن حباب سلمی»[2] میگوید : در جریان حمله «زبیریان»، «مختار» شخصی را به نزد «ابراهیم اشتر» فرستاد، وی خبر آورد که «ابراهیم» حاضر به یاری کردن وی نیست بلکه او را تنها گذاشته و از وی کناره گیری کرده است «مختار» پس از اینکه «ابراهیم» حاضر به یاری وی در برابر «مصعب» نشد در بین مردم خطبه ای را ایراد کرد و گفت ای مردم «کوفه»، برخی از مردم این شهر طغیان کرده و فرزند دختر پیامبر « صلی الله علیه و اله» خود را کشتند و اکنون با فاسقین هم دست شدند پس مرا بر علیه آنان یاری نمایید به من خبر رسید که «ابراهیم اشتر» مرا رها کرد و دست از یاری من شست. خبر رسیده که «مصعب» با سپاه عظیمی راهی «کوفه» است.[3]

از این گزارش بر می آید که «مختار» انتظار و توقع خاصی از «ابراهیم» داشته است ولی «ابراهیم» وی را تنها گذاشت و یاری نکرد.
طبق گزارش منفرد «ابن اعثم کوفی» در جنگ بین «مختار» و «مصعب» اوضاع به گونه ای رقم خورد که «زبیریان» در جنگ پیشتاز بوده و گوی سبقت را در پیروزی ربوده بودند، یاران «مختار» هزیمت شده و فرمانده سپاهش کشته شد. زمانی که به «مختار» خبر رسید، یارانش در برابر «مصعب» شکست خوردند وی نامه های متعددی برای «ابراهیم اشتر» نوشت و از او یاری خواست اما «ابراهیم» به آن توجه نکرد و «مختار» را در این نبرد تنها گذاشت.[4]

«مختار» گفت امروز ای کاش «ابراهیم اشتر» حاضر بود لکن او از من دست شست و مرا رها کرد و چاره ای جز مرگ نیست.[5]
در بین مورخین تنها گزارش منفردی که مفصلا به عدم حضور «ابراهیم اشتر» در سپاه «مختار» پرداخته «ابن اعثم کوفی» است و مورخین دیگر به این موضوع نپرداخته اند.
«ابن اعثم» ادامه میدهد پس از کشته شدن «مختار» به دست «مصعب»، وی خواهان به خدمت گرفتن «ابراهیم اشتر» شد و طی نامه ای او را به سوی خویش فراخواند. «مصعب» به «ابراهیم اشتر» نامه نوشت که «خداوند مختار و شیعیان او را که نزدیک کفر و ساحر بودند را از بین برد و تو را به بیعت با عبدالله بن زبیر فرا میخوانم اگر اجابت کردی مطمئنا در امان هستی و جزیره و هر چه فتح کردی حکومتش از آن تو باشد.»[6]
علاوه بر «مصعب بن زبیر»، «عبدالملک بن مروان» هم خواهان جذب «ابراهیم اشتر» به سوی خود بود وی در نامه ای که برای «ابراهیم» ارسال کرد؛ «زبیریان» را مذمت کرده و در صورت همکاری «ابراهیم» حکومت «عراق» را به او پیشنهاد کرد. «ابراهیم اشتر» در مشورت با برخی از یارانش با نظرات مختلف آنان مواجه شد. پس از اینکه شخصی از یاران «ابراهیم»، بیعت با «عبدالملک» را پیشنهاد میکند؛ وی در پاسخ میگوید: « وای بر شما در شام قبیله ای نیست که من کسی از آنها را در این جنگ (خازر) نکشته باشم و من بزرگان آنان را در جنگ کشتم و البته بر «عراق» شهر دیگری را بر نمی گزینم و قبیله ای را بر قبیله خود مقدم نمی دارم و در «عراق» بودن برای من محبوبتر است و به آن بر می گردم.»[7] «ابراهیم» پس از اینکه تصمیم گرفت به «مصعب» ملحق شود به همراه یاران خویش راه «کوفه» را در پیش گرفت در زمان ورود «ابراهیم اشتر»، «مصعب» او را تحویل گرفت و احترام نمود. «مصعب» او را در جای خود نشاند و برای برادرش «عبدالله بن زبیر» نامه ای نوشت و او را از این جریان با خبر نمود که مایه مسرت و خوشحالی «عبدالله بن زبیر» شد.[8]

در یک سخن می توان عوامل جلب «ابراهیم اشتر» از جانب «مروانیان» و «زبیریان» را از دید «ابن اعثم کوفی» این گونه بیان کرد:

1.موقعیت ویژه «ابراهیم اشتر» در بین قبایل مسلمان «عراق» خصوصا قبیله یمنی الاصل «نخعی»
2.شخصیت شجاع، مدیرو با سیاست او
3.قبیله بسیار مهم و تاثیر گذار در جریانات سیاسی قومی
4.کناره گیری وی از «مختار» و عدم همراهی «مختار» در نبرد با «زبیریان»
5.حکومت بر مناطق بزرگی چون «موصل»، «جزیره»، «ارمنستان» و «آذربایجان»

فرقی که بین دو نامه «مصعب» و «عبدالملک بن مروان» وجود دارد این است که نامه «مصعب» رنگ و بویی از تهدید و ارعاب دارد و حتی بقای «ابراهیم» بر حکومت «موصل» را منوط به همکاری با «زبیریان» بیان کرده است اما در نامه «عبدالملک» حرفی از تهدید نیست. وی در صورت پیوستن «ابراهیم» به «مروانیان» حکومت «عراق» را به او پیشنهاد میدهد.[9]


منابع

 


[1] . ابن اعثم کوفی، الفتوح، دارالاضواء، 1411ق، چاپ اول، بیروت، ج 6 ص 286

[2] . کارگزار کفرتوثا از جانب ابراهیم اشتر

[3] . ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 6 ص 286

[4] . همان

[5] . همان ج 6 ص 287

[6] . همان ج 6 ص 294

[7] . همان ج 6 ص 294

[8] . همان ج 6 ص 295

[9] . ابن اعثم، همان ج6 ص 294


http://www.askdin.com/showthread.php?t=60892&p=971650#post971650