آیا سوزنی که پزشک به بیمار می زند،مصداق ظلم است؟

پرسش
سوزنی که پزشک به بیمار می زند در شرایطی که هنوز راه حل بهتری برای تزریق بدون درد کشف نشده است آیا ظلم است و چون چاره ای از آن نبوده فاعل آن مستحق سرزنش نیست؟ یا اصلا ظلم محسوب نمیشود؟ اگر ظلم نیست چرا به دنبال رفع آن هستیم؟ آیا اینکه به دنبال رفع آن هستیم دلیل بر این نمیشود که ظلم است و باید رفع شود؟


پاسخ
برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
ملاک حسن و قبح افعال، مدح یا نکوهش اجتماعی فاعل آن است(1) یعنی قبیح آن چیزی است که مردم انجام دهنده ی آن را سرزنش و نکوهش کنند و حَسَن آن کاری است که مردم انجام دهنده آن را مدح و ستایش کنند.
و از آنجا که عدل قرار دادن هر چیزی در موضع خودش، و ظلم قرار دادن هر چیزی در غیر موضع خودش است میگویند عدل همیشه حَسَن و ظلم همیشه قبیح است.

اما در اینکه آیا چیزی غیر از عدل و ظلم هم حُسن وقبح ذاتی دارند یا خیر برخی معتقدند فقط عدل و ظلم هستند که حسن و قبح ذاتی دارند و بقیه اگر مصداق عدل باشد حسن، و اگر مصداق ظلم باشند قبیح خواهند بود، یعنی سخن از عدل و ظلم به معنای کلی آنها است، به طوری که هر رفتاری که خوب وبه جا باشد عدل محسوب شده، و هر رفتاری که به جا و نیکو نبوده و نا به جا باشد ظلم محسوب میشود(2) بنابراین یک رفتار واحد می تواند گاهی عدل و حسن باشد و گاهی ظلم و قبیح!!

مثلا فرض کنید دو نفر از دیوار خانه مردم که آتش گرفته است بالا میروند اولی برای دزدی و دومی برای نجات جان کودکی که در آتش مانده! کار این دو یکی است اما اولی قبیح و دومی حسن است.
یا مثلا رفتار پزشکی که به قصد جراحی و درمان شکم دیگری را پاره می کند و دزدی که به جهت بردن مال کسی شکم او را پاره می کند! دو عمل به ظاهر یکی است اما اولی حسن و دومی قبیح است.

نظر دیگری که وجود دارد این است که قبح مثلا کذب را هم ذاتی میداند منتهی میگوید اگر این قبح دروغ با یک قبح بزرگتر مثل قتل پیامبر یا انسانی بی گناه تعارض پیدا کرد خب طبیعتا دروغ مقدم میشود تا شخص بی گناه کشته نشود، در اینجا هم کسی دروغگو را سرزنش و ملامت نمی کند.(3)
طبق این بیان بله فرو کردن سوزن برای درمان در جایی که راهی غیر از آن نیست هم قبیح است، اما قبحی که ترک آن مستلزم ظلم و قبیح بزرگتری خواهد بود، لذا آن قبح ابتدایی نادیده گرفته می شود.


نکته دوم:
ما هر کدام از دو دیدگاه فوق را برگزینیم نتیجه تفاوت نخواهد کرد، چون طبق تعریفی که بیان کردیم که حسن آن کاری است که عقلا انجام دهنده را تحسین، و قبیح آن کاری است که عقلا انجام دهنده آن را سرزنش و ملامت کنند هیچ کسی فرو کردن سوزن برای درمان را قبیح نمی داند، و فاعل آن را سرزنش نمی کند.
تفاوت دیدگاه اول و دوم فقط در این است که دیدگاه اول می گویند ظلم بودن یا نبودنِ یک رفتار از نگاه مجموعی حاصل می شود، پس در جایی که راهی به جز تزریق برای درمان وجود ندارد این اصلا ظلم و قبیح نیست، بلکه عدل و حسن است.

اما دیدگاه دوم می گوید ممکن است یک فعل در حالت طبیعی مصداق ظلم باشد اما وقتی با یک مفسده برگتر تعارض پیدا کند دیگر این قبح و ظلم نادیده گرفته میشود و به خاطر عدم تحقق ظلم بزرگتر، انجام آن حَسَن است، و عکس آن را قبیح میدانند، یعنی اگر همین پزشک سوزن زدن ضروری را به کودک بیمار ترک کند بدون شک همه او را ظالم دانسته و سرزنش میکنند و حتی او را مستحق عقوبت میدانند.

بنابراین در حال حاضر که برای درمان بیمار راهی به جز تزریق از طریق سوزن نیست، هیچکدام از دو نگرش این فعل را ظلم ندانسته و تقبیح نمی کنند، بلکه ترک آن را ظلم و قبیح می دانند.
بله اگر راه دیگری کشف شد که مثلا دارو را بدون درد به بدن بیمار تزریق کنند خب در این صورت آزار دادن از طریق سوزن بی مورد و نابه جا خواهد بود، چون وقتی میشود دارو را تزریق کرد و دردی هم نباشد چرا باید یک انسان را آزار داد؟ این قبیح است.


نکته سوم:
همچنین باید دقت داشته باشد کسی نمی گوید چون سوزن زدن ظلم است باید بگردیم و راه حل بهتری پیدا کنیم، بلکه می گویند چون درد دارد بگردیم راه حل دیگری پیدا کنیم! بین این دوتا تفاوت وجود دارد.
به عبارت دیگر اینکه امکان دارد در آینده راهی برای تزریق بدون سوزن کشف شود موجب نمیشود الان که راه دیگری غیر از سوزن نیست، این سوزن زدن ظلم باشد! در حال حاضر یک شر حداقلی(درد سوزن) به خاطر خیر حداکثری(درمان) وجود دارد، اینجا ظلم و قبیح نیست، اما اشکالی ندارد که دنبال راه حلی باشیم که برای رسیدن به این خیر حداکثری، همین شر حداقلی را هم از بین ببریم.
بنابراین اینکه بشر دنبال کشف راه حلی برای تزریق دارو بدون درد است دلیلی بر قبح و ظلم بودن آن به شمار نمیرود.


پی نوشت ها:
1. ربانی گلپایگانی، علی، قواعد الکلامیه، مؤسسة الإمام الصادق (ع‏)، قم، چاپ اول، 1418ق، ص33.
2. المیزان فی تفسیر القرآن،، مكتبة النشر الإسلامي‏، قم، چاپ پنجم، 1417ق، ج12، ص331.
3. طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل،دار الأضواء، بیروت، چاپ دوم، 1405ق، ص341.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=61570&p=971414&viewfull=1#post971414